ایران کشوری است که تقریباً 98 درصد جمعیت آن‌را شیعه تشکیل می‌دهد و با توجه به این جمعیت، دین و مسائل پیرامونی آن برای این فرهنگ مهم است. در سال‌های اخیر شاهد تغییرات زیادی در حوزه دین هستیم، از قدرت گرفتن زنان در مراسمی که قبلاً مردانه تعریف می‌شد، تا ظهور پدیده‌های جدیدی که در کلان‌شهرها مسیر سازمان‌های دینی را تغییر داده است.

ذکر دو نکته در اینجا لازم است، اولاً دولت‌های مدرن در طول تاریخ همواره سعی کرده‌اند تا برای بازتولید قدرت خود به سازمان‌های مردمی و عام‌المنفعه تکیه کنند که نتیجه آن، تأسیس حوزه‌های عمومی ‌شده است.
این سازمان‌های مردمی همواره سعی کرده‌اند تا دولت را کم‌کار معرفی کرده و این‌طور وانمود کنند که دستگیری از ضعیفان اگرچه وظیفه دولت و دولتمردان است اما بایستی در این امر با دولت مساعدت لازم را داشت. ثانیاً این فضاها در سال‌های اخیر چه به لحاظ سازمانی و چه به لحاظ نیروهای فعال و داوطلب درگیر در مسئله وقف و امر خیر، دچار تغییراتی شده است.

از نیروهای اثرگذار در حوزه دین و به‌خصوص وقفیات و امور خیر گرفته تا سازمان‌های عام‌المنفعه و غیردولتی و یا افرادی که به‌عنوان متولی وقف خدمت می‌کنند همگی دچار نوعی تغییر شده‌اند.
برای توصیف و توضیح این‌که آیا این سازمان‌ها را می‌توان به‌عنوان حوزه عمومی محسوب کرد یا خیر، لازم است بدانیم چه کسانی از کنش‌گران اصلی آن به شمار می‌آیند؟ آیا این حوزه‌ها بازتولید حوزه عمومی است که هابرماس آن‌را در قرن هجدهم توصیف می‌کند؟ یا ماهیتی دیگر بنا به شرایط زیسته ایرانی داشته است؟ کدام‌یک از خیریه‌ها مصداق حوزه عمومی هستند؟


نحوه ظهور خیریه‌ها در ایران

مسئله اساسی که در این مقاله در پی شناسایی و توضیح آن هستیم، نحوه ظهور خیریه‌ها در ایران در قالب و سازوکار حوزه عمومی است. زیرا امور خیریه که اموری داوطلبانه و مردمی هستند افزون بر کارکردهای اجتماعی و اقتصادی که به کاهش نابرابری اقتصادی می‌انجامد، موجب ظهور فضای اجتماعی و فرهنگی شده‌اند.
در این فضاها تعاملات بین کنش‌گران اجتماعی اعم از واقفان و خیّران و مصرف‌کنندگان وقف و امر خیر برقرار است. در پی این ارتباط است که جامعه ایرانی متفاوت از دیگر جوامع است. درنتیجه تلاش داریم تا نشان دهیم که چگونه خیریه‌ها به شکل‌گیری حوزه‌های عمومی کمک کرده‌اند.

یکی از ویژگی‌های حوزه عمومی، شکل‌گیری دموکراسی اجتماعی، مشارکت و ارتباط اجتماعی است. خیریه‌ها در جوامعی که در آن‌ها نظامات شهری تا روستایی و ایلی و طایفه‌ای حاکم است، بیشتر نقش‌آفرینی کرده و منشأ ظهور مناسبات اجتماعی جدید و زمینه‌های دموکراسی اجتماعی را فراهم می‌کنند.

خیریه‌ها همواره در طول تاریخ به شکل‌گیری دموکراسی کمک کرده‌اند. افراد در جامعه غیرشهری و غیرمدرن و در نظام‌های خویشاوندی و طایفه‌ای بیشتر فعالیت‌هایشان در درون خانه اتفاق می‌افتاد نه بیرون از خانه، به این دلیل که آن‌ها آن‌قدر به آزادی بیرون از خانه فکر نکرده‌اند تا کانونی برای گردآمدن خود و اظهارنظر درباره مسائل اجتماعی و سیاسی دست‌وپا کنند. آن‌ها بیشتر وقتشان‌ را در خانه و در کنار دیگر اعضای خانواده سپری می‌کنند، درنتیجه نیازی به تشکیل محافلی بیرون از خانه نداشته‌اند.

اگر به ساختار جامعه ایرانی توجه کنیم این وضعیت متفاوت است. زیرا جامعه ایرانی شیعی در مناسبات و نظام آئینی شیعی قرارگرفته است. در جامعه شیعی ایران، به سازمان‌های دینی برای اجرا و عمل برنامه‌های دینی نیاز مبرم است و این سازمان‌ها مسئولیت دین و تبلیغ آن‌را بر عهده ‌دارند.
یکی از اصلی‌ترین این ساحت نهادی و سازمانی، خیریه‌ها هستند. در این صورت است که ما در این مقاله سعی داریم تا نحوه نقش‌آفرینی نهاد اجتماعی خیریه و سازمان‌های مرتبط با آن‌را در ظهور حوزه عمومی نشان دهیم.

بدین لحاظ با چندین سؤال اساسی به شرح زیر روبرو هستیم که طی بحث نظری و تجربی مورد بررسی قرار خواهند گرفت:

  • آیا خیریه‌ها فضایی آزادانه برای فعالیت‌های عمومی و شکل‌گیری افکار عمومی برای دیگران ایجاد کرده‌اند؟
  • آیا فضای خیر و بنیادهای خیریه، می‌تواند فضایی به‌مثابه حوزه عمومی ایجاد کند؟
  • در این نوع حضور نهادهای خیریه، چه نیروهای اجتماعی نقش‌آفرینی می‌کنند؟
  • چه کسانی از کنش‌گران اصلی آن به‌حساب می‌آیند؟
  • چه نیروها و عواملی در ایجاد این حوزه‌ها دخیلند؟ حوزه عمومی چه ویژگی‌هایی داشته که می‌توان آن‌را با شاخص‌های خیریه‌ها در ایران مرتبط دانست؟
  • آیا این فضاها به‌عنوان حوزه عمومی با محوریت نیروهای خاص و شرایط جدید سروسامان یافته و امکان کنش‌گری خیران و واقفان فراهم می‌شود؟

برای پاسخ به این سؤالات لازم است گذری کوتاه به شکل‌گیری حوزه عمومی درگذشته و سپس به شکل‌گیری حوزه عمومی از دید هابرماس بپردازیم.

در این وضعیت است که با چند سؤال عمده روبرو هستیم:

  • با توجه به نظریه حوزه عمومی هابرماس، آیا مؤسسات خیریه به‌مثابه حوزه عمومی عمل می‌کنند؟
  • چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی بین حوزه عمومی مطرح در دیدگاه هابرماس و مؤسسات خیریه به‌عنوان واقعیتی اجتماعی و تاریخی در ایران وجود دارد؟ 

در توضیح وضعیت مسئله اشاره‌شده در قالب مجموعه‌ای از سؤال‌ها در بالا، در آغاز به تأسیس حوزه عمومی در غرب و شناسایی مؤسسات خیریه به لحاظ تاریخی و تطبیقی به‌صورت مختصر پرداخته‌ می‌شود.

در این مسیر می‌بایستی بسیاری از متون، نیروها، فضاها و شرایط جدید را در دوره‌های متعدد به رسمیت شناخت و با تأکید بر آن‌ها نحوه تعامل اجتماعی بین افراد و دولت‌ها و درعین‌حال کاهش تنش بین نیروها و گروه‌های رسمی بحث را پی گرفت.

این جهت‌گیری نشان از ظهور و تقویت حوزه عمومی در دوره جدید در ایران است. در این مسیر جایگاه خیّران و مؤسسات خیریه تا نهادهای رسمی در حوزه عمومی به دست می‌آید.

در ضمن با ارجاع به شواهد تاریخی و تجربه زیسته ایرانیان، نوع ظهور و تغییر سازمان‌های خیریه و نقش‌آفرینی خیران در توسعه فضای عمومی و کاهش تنش‌ها ازیک‌طرف و افزایش تعامل و پیوستگی از طرف دیگر، که به معنی ظهور حوزه عمومی در ایران است موردبررسی قرار گیرد.

شکل‌گیری حوزه عمومی

حوزه عمومی را فضای شکل‌گرفته در دوره مدرن و عامل عمده در ظهور دموکراسی اجتماعی در عصر مدرن می‌دانند. درحالی‌که اگر به تحولات اجتماعی و تاریخی در ایران توجه کنیم، صورت‌هایی از حوزه عمومی قابل‌مشاهده است.

زیرا عملکرد اصلی حوزه عمومی امکان تعامل بین حوزه رسمی و حوزه خصوصی است. در گذشته ایران، فضاهای بسیاری وجود داشته‌اند که این نقش و کارکرد را عهده‌دار بوده‌اند. خانقاه‌ها، مساجد، زورخانه‌ها و مراکز وقفی، اصلی‌ترین آن‌ها هستند.

بعضی از این مکان‌ها و فضاها به دلیل ساحت فرهنگی ایرانی است و بعضی از آن‌ها به دلیل دین‌داری ایرانی است. وقف و امر خیر با تأملات دینی و شیعی در ایران توسعه‌یافته است. بدین لحاظ با مروری تاریخی بر حوادث ایران می‌توان به نحوه ظهور و نقش‌آفرینی این مکان‌ها و فضاها اشاره کرد. اولین فضای مؤثر در ظهور حوزه عمومی در ایران دوره میانه، خانقاه‌ها و زورخانه‌ها هستند. بعدازآن است که با پدیده وقف و امر خیر روبرو هستیم.

وقف به لحاظ تاریخی همواره در ایران باستان وجود داشته است. بااین‌وجود، نهاد وقف به شکل مدنی و به شکل انجمن و حوزه عمومی، از دوره تاریخی صفویه بیشتر توسعه‌یافته است.

شکوفایی نماد دین و نهاد وقف در دوره صفویه شکل گرفت. دولت‌ها در دوره صفویه همواره سعی می‌کردند تا برای بازتولید قدرت خود به سازمان‌هایی که عام‌المنفعه هستند و درعین‌حال کمک‌کار دولت محسوب می‌شوند تکیه کنند.

کار حوزه عمومی نیز این بود که از شکنندگی ناشی از برخورد بین مردم و دولت بکاهند . وقتی سازمان‌های دینی قدرت می‌یافتند، نیاز به حوزه‌های عمومی نیز در جامعه افزایش می‌یافت. در دوره صفویه محل‌ها و موقعیت‌هایی برای ساماندهی عمل جمعی و درنتیجه توسعه نیازهای مردمی به وجود آمد.

شاردن در دوره شاه اسماعیل، شکل‌گیری فضاهای عمومی را کمک به توسعه آن‌ها می‌خواند. بخشی از شکل‌گیری حوزه عمومی در این دوره را به دلیل تأسیس سازمان وقف تعبیر می‌کنند. در زمان قاجار، حوزه عمومی بیشتر از طریق خانقاه‌ها و زورخانه‌ها تا مراکز خیریه شکل گرفت.

معمولاً در این زمان خانقاه‌ها شرایط نقد و مقاومت توده‌ای را در مقابل حکومت وقت فراهم می‌کردند. در دوره پهلوی هم، وقف مسیر قبلی‌اش را طی کرد و خانقاه‌ها به‌طور پراکنده عمل می‌کردند.

اما شاهد دوره میرایی زورخانه‌ها هستیم. در کنار این مراکز، مراکز و فضاهای جدیدی چون کافه‌ها و اجتماعات مدنی و فرهنگی در دانشگاه‌ها و مساجد و انجمن‌ها شکل می‌گیرند.

در دوره جدید، با ظهور فراگیر جهان مجازی و رسانه‌ای روبرو هستیم. در حال حاضر اهمیت رسانه‌های جمعی در دوره جدید به گسترش فضای عمومی در ایران کمک کرده است.

انجمن‌سازی در این دوره شکل گرفت و حوزه‌ها و ازجمله انجمن‌های محلی برای حمایت از مخالفان دولت به وجود آمدند. در دوره جدید به‌طور خاص در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی نظام‌مند کردن حوزه عمومی از طریق تصویب قوانین و آیین‌نامه‌ها صورت گرفت.

برای مطالعه :

آسیب‌‌شناسی خیریه‌‌ها در جامعه اسلامی

چیستی حوزه عمومی

حوزه عمومی به فضایی اطلاق می‌شود که افراد و گروه‌های اجتماعی در سطوح متعدد به‌طور اختیاری واردشده و زیست‌اجتماعی و فرهنگی را ممکن می‌کنند. در آن افکار جمعی شکل می‌گیرد تا افکار فردی. حوزه عمومی، جهان مفاهمه است که بر اساس عقلانیت جمع و در جامعه شکل می‌گیرد. فضایی در حال تغییر است و بقای آن بستگی به بقای کنش‌گران آن دارد که چقدر به آن تعلق داشته و علاقه‌مند به همکاری داوطلبانه در آن باشند.

در حوزه عمومی، عده‌ای از افراد به‌گونه‌ای آزادانه به دورهم جمع شده و گاهی در مسیر جریان روزمره و یا برخلاف امور روزانه به فعالیت‌هایی می‌پردازند. فعالیت‌های آن‌ها اغلب از روی علاقه است که شاید تناسبی با وظایف شغلی روزمره‌شان نداشته باشد.
بحث‌هایی که در آن صورت می‌گیرد اغلب متأثر از اراده جمع است که گاهی در واکنش به ساختارهای رسمی با نوعی مقاومت پنهان روبرو است. حوزه عمومی نوجویانه ،انسان‌دوستانه و توسعه‌طلبانه است. به همین دلیل با مشورت از همدیگر تقاضا می‌شود تا باری از دوش مردم و از دولت برداشته شود.

حوزه عمومی یک سازمان دولتی نیست بلکه نهاد مردمی است که بر اساس پول و سود شکل نگرفته است. به همین دلیل اولاً منافع جمع مهم است و در ثانی توجه به نیازهای دیگران دغدغه آن‌ها را تشکیل می‌دهد. ثانیاً در این فضاها گاهی فضای آن، نقدگونه است و به ‌نقد دولت و ساختارهای حاکم می‌انجامد. ثالثاً ساحت پاتوقی داشته است و اهداف و نیازهای درون آن شناور است.

هابرماس و حوزه عمومی

در میان اندیشمندان منتقد علوم اجتماعی می‌توان به هابرماس اشاره نمود. هابرماس حوزه عمومی را به‌مثابه مکان اصلی برای ظهور و بروز دموکراسی تعریف می‌کند. آنچه ظهور دموکراسی را تسهیل می‌کند، ایجاد گفتگو و فرایند مفاهمه است که هابرماس از آن به‌عنوان اظهارنظرهای آزادانه یاد می‌کند. 

حوزه‌های عمومی انواع مختلف دارند. هابرماس از حوزه عمومی که ادبی است سخن می‌گوید. این حوزه‌ها در شهر، قهوه‌خانه و سالن‌ها تشکیل می‌شود. هابرماس ضمن توضیح گفتمان دوگانه عمومی و دولتی، از گفتمان عمومی دفاع می‌کند.
گفتمان دولتی رسمی است و اراده فرد بر آن حاکم است. اما گفتمان عمومی در حوزه‌های عمومی شکل می‌گیرد که به‌عنوان حلقه واسط بین دولت و جامعه است. حلقه‌های واسط دارای الگوهای جمعی‌اند و از الگوی مشخص و واحدی تبعیت نمی‌کند.

او به توضیح جامعه مدنی و دولت از خلال مطالعه رابطه بین حوزه خصوصی و عمومی پرداخته است. وی در کتاب «دگرگونی ساختار حوزه عمومی» به‌گونه‌ای تاریخی به مطالعه قرون‌وسطی پرداخته که در ابتدا همه امور در انحصار ارباب و کلیسا و اشراف و دربار بوده است.

در دوره اولی که هابرماس به آن اشاره می‌کند، قدرت در خانه ارباب و فئودال تمرکزیافته بود. در حقیقت تنها این دسته از افراد بودند که از منزلت عموم برخوردار بودند.

آن‌ها نیاز به محافلی و سالن‌هایی داشتند تا قدرت و منزلت آن‌ها بازنمایی می‌شد. این قدرت در بین درباریان و اشراف تا قرن پانزدهم میلادی ادامه داشت، اما از قرن شانزده به بعد برای نخستین بار مسئله حوزه عمومی و حوزه خصوصی مطرح شد.

در این شرایط از یک‌سو دولت و هر آنچه در قلمرو دولت بود قرار می‌گرفت مثل ارتش و ادارات، و در سوی دیگر، هر آنچه از حیطه دولت خارج بود، قرار می‌گرفت. تغییر از معیشت مبتنی بر کشاورزی به معیشت مبتنی بر بازرگانی و تجارت مطرح شد. در این راستا و در این دوره شکل‌گیری بازارهای ادواری در ایجاد حوزه عمومی بسیار مهم بوده است.

در بازارهای ادواری مبادلات اخبار صورت می‌گرفت و عنصر «خبر» و گفتگو حول قیمت و کیفیت کالا مهم شد. این تغییرات موجب تشکیل دولت‌های ملی و اهمیت مطبوعات شد که موجب شد تا اطلاعات مردم توسعه یابد و درنتیجه قدرت‌های قبلی به دلیل عدم برخورد با این امور جدید رو به تضعیف گذاشته شدند.

در واکنش به این قدرت‌های پادشاهی، حوزه‌های عمومی شکل گرفت و روزبه‌روز نیز به توسعه و تحول آن افزوده شد. هابرماس در دوره معاصر از دو نوع قدرت سخن می‌گوید، قدرت دولت و قدرتی که به جامعه مدنی تعلق دارد.

ازنظر او دموکراسی اجتماعی با توسعه حوزه عمومی محقق می‌شود. میرسپاسی در این مورد تأکید می‌کند که این جدایی بایستی اتفاق بیافتد و می‌گوید: بدون جدایی دولت از نهادهای جامعه مدنی و حوزه عمومی از حوزه خصوصی، دموکراسی بی‌معنی خواهد بود.

کارکرد اصلی حوزه عمومی در حقیقت، محدود کردن قدرت دولت است. میرسپاسی همچنین محافلی مثل جلسات ادبی و فرهنگی و رسانه‌هایی چون روزنامه‌های محلی و مکان‌های عمومی را مثل دانشگاه‌ها و پارک‌ها و قهوه‌خانه‌ها را ازجمله حوزه عمومی می‌داند. به‌طور خلاصه حوزه عمومی فضای اظهارنظر آزادانه، مکالمه و بحث و چاره‌جویی در مسائل همگانی است.

شاخص‌های حوزه عمومی

به حوزه عمومی، سمن، اجتماعات محلی، پاتوق و انجمن گفته می‌شود. با تأکید بر مشخصات این عرصه‌ها، چندین عنصر را می‌توان استنباط کرد:

1. جمعی است و محل جمع شدن افراد است.

2. اجتماع انسانی در آن مهم است که این اجتماع بر اساس آگاهی و اراده تشکیل می‌شود.

یعنی حوزه عمومی را نمی‌توان جدا از این دو عنصر مطالعه نمود. افراد در این اجتماع از طریق ارتباط چهره‌به‌چهره باهم به درک از یکدیگر رسیده و به نفع عموم سیاست‌گذاری می‌کنند.

ازادارمکی در کتاب پاتوق و مدرنیته این نوع اجتماع را دارای ویژگی‌هایی چون روحیاتی ضدسنت و رها و بی‌شکل و قاعده معرفی کرده است. درحالی‌که خیریه‌های موردنظر ما در جهت ضدیت با نظام سنتی نیست و همچنان محل اجتماعی و کنش جمعی است. به تعبیر ایشان اگر پاتوق دارای این نوع روحیه ضد سنتی است، اما خیریه‌ها دارای قواعد و قوانینی در باب عمل خیر، مبتنی بر فهم و درک فرهنگی و سنتی هستند.

3. شاخص دیگر این اجتماعات، غیررسمی بودن، و ایجاد زمینه گفتگو و تعامل با یکدیگر است.

فضایی است که امکان تماس آزاد در آن به‌وفور وجود دارد. افراد بدون تکلف و تحمیلِ بایدها و نبایدهای گروه به گفتگو می‌پردازند.

4. یکی دیگر از شاخص‌های حوزه عمومی، فضای نقدگونه در آن است.

گفتگوهایی که معمولاً ممکن است با روند سنت‌های جاری در جامعه و جریان‌های فکری و روشنفکری همساز نباشند در این فضاها شکل می‌گیرند.

5. حوزه عمومی به دلیل آنکه از بطن مردم جوشیده و عملی مردمی است، خودجوش و خودانگیخته است و با هویت افرادی که نیروهای اصلی و اجتماعی آن را تشکیل می‌دهد همساز می‌باشد.

وضعیت حوزه عمومی در ایران

در این زمینه نظرات یکسانی وجود ندارد. نظرها درباره حوزه عمومی در سه دسته به شرح زیر هستند:

1. برخی می‌گویند حوزه‌های عمومی زیادی در ایران وجود دارند، فعال هستند و به حیات خود ادامه می‌دهند. به‌عنوان‌ مثال می‌توان از پاتوق‌های فرهنگی و علمی شروع نمود تا انواع مکان‌های دینی مثل انواع خیریه‌ها و سمنها که در حال حاضر فعال و در حال افزایش نیز هستند. کارگزاران حوزه‌های عمومی مثل سمن‌ها نیز بخشی از این حوزه عمومی را در ایران اسلامی تشکیل می‌دهند.

2. دسته دوم قائل به آن هستند که حوزه عمومی در ایران وجود ندارد، به این دلیل که در همه مکان‌ها چه در حاشیه مدارس و خانواده و دانشگاه و مکان‌های دینی، همواره با دخالت دولت روبرو هستیم. این دخالت با برنامه‌ریزی دولت در تغییر ساختار و یا کنش‌های اجتماعی صورت می‌گیرد. دولت یا برنامه‌ریزی از پیش تعیین‌شده دارد و یا رفتار کنش‌گران زیر کنترل دولت قرار می‌گیرد.

به‌هرحال حوزه عمومی ازجمله خیریه‌ها در تمام مراحل به نفع سیاست‌های دولت، فیلتر می‌شوند. این امر در مورد تقریباً اکثر خیریه‌ها در سطح شهر اتفاق افتاده است. اکثر آن‌ها ادعا کرده‌اند که برای انجام امری ولو کوچک با فیلترهای شش‌گانه و هفت‌گانه نیروی انتظامی،کمیته امداد و سازمان بهداشت روبرو هستند.

به روایتی این بنیادها دائماً در گیرودار بوروکراسی و اداری شدن فرایند انجام امور خیر قرار دارند. البته مدعیان فقدان حوزه عمومی مدعی‌اند که دخالت بیش‌ازحد دولت در این امر موجب شده روند استحاله برخی بنیادها فراهم شود. یعنی مانع جدی برای رشد آن‌ها خود دولت بوده است.

3. نگاه سوم که شاید بیشتر بنیادهای خیریه از آن تبعیت می‌کنند و یا خطر کمتری آن‌ها را تهدید می‌کند، این است که نگاه تلفیقی به این حوزه‌ها دائماً وجود داشته است.

به این معنی که از سویی دخالت دولت پذیرفته می‌شود، زیرا دولت خیریه‌ها را با کمک‌های نقدی و معنوی و تسهیل قوانین حاکم بر آن‌ها، یاری می‌کنند. به‌هرحال این سازمان‌ها با طفره رفتن از برخی قوانین به‌گونه‌ای پنهان، نظارت دولت را تقلیل می‌دهند، اما با فیلترهای دولتی معقولانه رفتار می‌کنند.

اگر به‌طور خلاصه‌این سه نظر را بیان کنیم برخی خیریه‌ها(حوزه عمومی)، وابسته به دولت‌اند، لذا کنترل دولت یعنی، نظام‌مند شدنِ سازمان خود را از طریق تصویب آیین‌نامه‌ها و قوانین می‌پذیرند. برخی در قالب انجمن‌های مردمی خدمت می‌کنند، لذا این دسته هم‌عرض با دولت گام برداشته و در پی اقدامات دولت هستند.

برخی دیگر در مقابل اقدامات دولت گام برمی‌دارند، مثل تمام بنیادهای خیریه‌ای که خودجوش و بدون وابستگی به دولت تأسیس‌شده‌اند. و برخی ساحت انجمن‌های خصوصی–دولتی را داشته که گاهی در مقابله با دولت و گاه موافق با دولت عمل می‌کنند.

ادامه حیات برای بنیادهای خیریه در صورتی وجود دارد که به نظر آن‌ها افراد ذی‌نفوذ همواره در سازمان آن‌ها به‌طور جدی وجود داشته باشند. با خروج افراد، جابجایی و یا فوت افراد آن خیریه، نیروهای اجتماعی آن تضعیف‌شده و فرایند استحاله آن به‌مرور فراهم می‌شود.

نظر عام این است که در سال‌های اخیر تفوق دولت و نظارت آمرانه بر تمامی خیریه‌ها موجب شده که برعکس، خیریه ساحت انعطافی خود را افزایش داده، لذا اهداف و برنامه‌ریزی آن‌ها برای عمل خیر عموم حالت سیال داشته باشد.

آن‌ها از یک نیاز به نیاز دیگر و از یک برنامه‌ریزی به برنامه‌ریزی دیگر سوق پیدا می‌کنند. در این صورت این خیریه‌ها با ورود افراد جدید و با مدیریت‌های متفاوت، خود را بازتولید کرده و موجب شده‌اند تا قوام بیشتری یابند.

از طرف دیگر، به دلیل اینکه عمل خیر به‌هیچ‌وجه متوقف نشده و استحاله معنی ندارد، بلکه جامعه امکان حرکت خود را از طریق بنیادهای خیریه متفاوت دنبال خواهد کرد. پس خیریه‌ها امکان بقای خود را در جابجایی و یا تغییر اسم خود از یک خیریه به خیریه دیگر و یا مصرف ثروت خود در امور دیگر می‌بینند.

در این صورت امکان تغییر به مکان‌ها و فضاهای دیگر فراهم می‌شود مثل انتقال و یا تولید خیریه‌های سیال که پاتوقی به نام فضاهای مجازی برای خود دست‌وپا کرده‌اند. جامعه امکان حرکت خود را از طریق این خیریه دنبال خواهد کرد.

بیشتر بخوانید :

سازمان‌های مردم نهاد؛ فرصت یا تهدید؟!

خیریه‌ها به‌مثابه حوزه عمومی

با توجه به تعریف حوزه عمومی و نوع نگاهی که هابرماس در این مورد داشت، می‌توان مدعی شد خیریه‌ها مثال دقیقی از حوزه عمومی هستند. زیرا خیریه‌ها می‌توانند به‌عنوان فضایی بین دولت و جامعه مدنی قرار گیرند.

آن‌ها همچون حوزه عمومی می‌توانند ظرفیت‌های چندصدایی بودن را به‌جای تک‌صدایی بودن فراهم کنند. آن‌ها همچنین گروه‌هایی اختیاری و داوطلب هستند که به منافع جمع، فکر می‌کنند. مصداق خیر آن‌ها زمانی است که موردتوافق جمعی قرار گیرد. یک حرکت جمعی است که نفعش به عموم می‌رسد.

هابرماس حوزه عمومی را فضایی که امکان تشکیل پاتوق‌ها و اجتماعات غیررسمی و به‌اصطلاح کنش‌های ارتباطی از نوع مردمی را ممکن می‌سازد، معرفی می‌کند. فضایی که در آن عقلانیت ارتباطی حاکم است به‌جای اینکه یک تعقل حاکم باشد و روابط در آن سلسله‌مراتبی نیست.

در این حوزه تمایز طبقاتی و تفاوت پایگاه اقتصادی–اجتماعی شرط نیست، بلکه حضور فعال و آزادانه و گفتمان عقلانی معنی‌دارد. هابرماس جامعه مدنی را محصول نهاد ارتباطی می‌داند که از رهگذر آن درکنش اجتماعی تحول ایجاد می‌شود.

به‌طور خلاصه حوزه عمومی فضایی است که بر اساس گفتگو شکل‌گرفته است. دارای کنش‌گرانی آزاد داست. نیروهای اجتماعی واردشده در آن، بدون اجبار واردشده و بدون جبر از آن می‌توانند خارج شوند. روابط درون آن آزاد است و مشارکت جمعی در آن معنی ‌دارد.

با توجه به شاخص‌هایی که در بالا در خصوص حوزه‌های عمومی گفته شد آیا شاخص‌های آن با شاخص‌های خیریه‌ها در ایران مطابق است؟

بر اساس مؤلفه‌های زیر می‌توان گفت که این شاخص‌ها به‌گونه‌ای نسبی به شاخص‌های حوزه عمومی نزدیک است:

1. ارتباط‌جمعی غیررسمی

خیریه‌ها همانند حوزه عمومی مبتنی بر اراده افراد و بر اساس کمک به مردم شکل‌گرفته‌اند. توضیح هابرماس این است که حوزه عمومی بخشی از جامعه مدنی است که میان دولت و جامعه مدنی قرارگرفته است.

اگرچه دولت از طریق قانون برنهادهای حوزه عمومی نظارت می‌کند اما رابطه بین افراد عاطفی و خودمانی و احساسی و مهربانانه تعریف می‌شود. گروه‌های ورود پیداکرده در این حوزه‌ها کمتر جنبه رسمی پیداکرده‌اند.

2. تقدم منافع جمع تا فرد

به دلیل آنکه خیریه‌ها در درجه اول، عام‌المنفعه و مردمی تعریف‌شده‌اند، لذا رابطه آن‌ها تا حدود زیادی جدای از رابطه‌ای مبتنی بر سود و پول تعریف می‌شوند. از خود و از مال گذشتن، عمل آن‌ها را انسان‌دوستانه معرفی می‌کند، درعین‌حال بر محبوبیت آن‌ها در نزد افراد می‌افزاید.

به عبارتی برآورده ساختن نیازهای عموم در درجه اول اهمیت قرار دارد. زیست آن‌ها به زیست عموم و مشارکت آن‌ها به منافع گروه پیوند خورده است. به همین دلیل در خیریه‌ها امکان مشارکت افراد برای برطرف ساختن و رفع نیازهای دیگران وجود دارد، بنیادهای خیریه اگرچه از افراد و اهداف متفاوت تشکیل‌شده‌اند اما سعی و تلاش آن‌ها جمعی و عام‌المنفعه است.

3. انعطاف‌پذیری در انتخاب سلیقه ها و نیازها

از ویژگی‌های بارز دیگر حوزه‌های عمومی تغییر ناگهانی آن‌ها از برآورده ساختن یک نیاز به نیاز دیگر است. آزاد ارمکی معتقد است که محتوای حوزه‌های عمومی با توجه به شرایط اجتماعی سازمان‌دهی می‌شود. اگرچه دارای خصوصیات مشترکی هستند، اما تحت شرایط خاص تغییر موقعیت می‌دهند.

در خیریه‌ها نیازها و نوع مصرف خیرات، بنا به شرایط خاص جامعه تغییر می‌کند. گاه مدرسه ساخته می‌شود و گاه به زنان بی‌سرپرست و یا بد سرپرست کمک می‌شود و گاه کمک‌های انسان‌دوستانه به کودکان دارای والدین مریض تعلق می‌گیرد.

به‌طور خلاصه تکثر و تنوع ایده و سلیقه در خیریه‌های جدید به‌وفور وجود دارد. هر کس دوست دارد چیزی را به‌عنوان عمل خیر انجام دهد، لذا یک عمل خیر به یک عمل کوچک مثل اهدای یک کتاب تعلق می‌گیرد تا هدایای بزرگ‌تر مثل بخشش دکان و زمین و ملک.

4. نقد سازنده و مثبت ساختارها

اگرچه نقد به ساختارهای رسمی از نتایج گفتگو در حوزه‌های عمومی است، اما به نظر می‌رسد نقد به سنت در سایه تکثر سلیقه‌ها در خیریه‌ها است که اهمیت می‌یابد. افزایش سلیقه‌ها و توجه به نیازهای روزمره و نیازسنجی، جای خود را به‌نقد خشک‌وخالی می‌دهد.

خیریه‌ به‌جای منتقد معترض، مریدان معترض ایجاد می‌کند و مخالفت آن‌ها با روند دولت و یا هر سازمانی که با عمل آن‌ها مخالف است، آن‌ها را از عمل خیر بازنمی‌دارد.

در خیریه‌ها بعضاً فضای نقد به جریان‌های جاری در حوزه خیر و وقف حاکم است. نقد به سازمان‌هایی که با نظارت دولت و سازمان‌های رسمی همراه است. آن‌ها تمایل داشته یا به‌نوعی دوست دارند با انتخاب مصرف خیر برای اموری که بیشتر خود بر نحوه انجام آن نظارت داشته باشند صرف وقت کنند.

خیریه‌ها به این دلیل که دارای قواعدی متفاوت از وقفیات قرائت می‌شوند، ابعاد متنوعی به دنبال دارند. بعضاً از بعد صرفاً دینی و فرهنگی عدول کرده و وجه سیاسی پیدا می‌کنند.

میرسپاسی به ایجاد فرصت گفتگو درباره مسائل مهم سیاسی جامعه به‌عنوان شهروندانی آزاد و برابر اشاره می‌کند. آن‌ها سعی می‌کنند از طریق حوزه‌های عمومی در سطح کشور و مسائل جهانی گفت‌وگو کنند و نظراتشان را بیان نمایند.

به‌همین سبب حفظ و گسترش دموکراسی را تضمین کنند. اما در حوزه خصوصی وفاق جمعی ممکن نیست. بنابراین شهروندان بایستی بتوانند آزادانه به‌عنوان نویسنده و فیلسوف و دین‌دار و هنرمند زندگی را که می‌پندارند و شایسته آن‌ها است را اختیار کنند.

5. زبان متفاوت

زبان حاضران در خیریه‌ها مانند کنش‌گران حوزه‌های عمومی بر اساس مفاهمه و گفتگو شکل می‌گیرد. زبان آن‌ها متفاوت از زبان رسمی دولتی است. قواعد آن‌ها نانوشته و برخی با یک مبایعه‌نامه ساده قابل‌اجرا است و بدین‌وسیله از قواعد غیرقابل‌برگشت و داشتن فرایند سخت بوروکراسی، سر باز می‌زند.

افراد به دنبال برآورده ساختن نیازهای دیگرانند اما در اهداف، نیت‌ها، پذیرش رهبری و مدیریت متفاوتند. گاهی از یک فرد خیر که سرمایه اندک مالی و فرهنگی داشته باشد تشکیل می‌شود تا افرادی که ثروت کلانی دارند. تکثر گفتمان و تکثر نیازها در آن به چشم می‌خورد.

6. همسانی موقعیتی افراد

درگذشته، میانجی‌گر اصلی بین دولت و مردم، شخص روحانی بود. به قول فلور مردم برای حفظ خود به علما متوسل می‌شوند، زیرا آنان به تمام مقامات سیاسی در درجات مختلف دسترسی داشتند و اغلب به نفع مردم دست‌به‌کار می‌شدند.

اغلب رهبران مذهبی به رقابت باقدرت محلی می‌پرداختند و تمام علمای قدرتمند مشهد و اصفهان در اهمیتشان و مقام خودشان پافشاری می‌کردند و در وقفیات نیز همیشه با مرجعیت فرد روحانی، وقف انجام می‌پذیرد اما در خیریه‌های جدید به دلیل نفوذ افراد نه فرد، همه افراد از موقعیتی برابر روبرو هستند.

7. چند سطحی بودن نیازها

سلیقه سیاست‌گذاران در خیریه‌ها برحسب نیازسنجی‌های جدید، متفاوت و درعین‌حال دخیل است. اگر درگذشته خیریه‌ها معمولاً برای پیشبرد امور از الگوی واحدی یا مصارف واحدی استفاده می‌کردند، اما نگاهی به خیریه‌های جدید و کارهایی که تحت عنوان امر خیر انجام می‌شود، نشان می‌دهد که مصارف امر خیر در حال حاضر محدود به برخی مصارف خاص نیست.

در حال حاضر تنوع سلیقه‌ها، مدیریت منابع را، از مصرف دینی صرف به مصرف و نیازهای جدید روز تغییر داده است.

بنیاد خیریه؛ زمینه‌ حوزه عمومی

مسئله محوری، که در آغاز نوشته مطرح شد، نوع نقش‌آفرینی نهادهای خیریه و اثرگذاری آن‌ها در ظهور حوزه عمومی است. سؤال اصلی عبارت است از «آیا بنیادهای خیریه می‌توانند حوزه عمومی محسوب شوند؟». در پاسخ به این سؤال ضمن تعریف حوزه عمومی و محوریت بخشیدن به دیدگاه هابرماس، نحوه عمل نهاد خیریه درگذشته و حال ایران مورد توجه قرار گرفت.

شواهد نشان از دارند که کارکردهای اصلی خیریه‌ها همسان با کارکردهای حوزه عمومی مطرح‌شده است. می‌توانند به‌مثابه رسانه هم به تبلیغ کارهای عام‌المنفعه بپردازند و هم به توسعه فضاهای دینی کمک کنند. به روایتی بنیادهای خیریه می‌توانند زمینه‌های حوزه عمومی را فراهم کنند.

آن‌ها کمک می‌کنند تا خدمات اجتماعی در بین مردم به‌راحتی ایجاد شود. این بنیادها بین حوزه رسمی دولت مثل سازمان‌ها و ارگان‌هایی که عمل خیر انجام می‌دهند و حوزه خصوصی مثل‌اینکه خود فرد کار خیر را به‌صورت فردی انجام دهند قرار می‌گیرند.

خیریه‌ها فضاهای گفتگو درباره نیازهای جامعه را فراهم می‌کنند و مبتنی بر نیازسنجی جدید سیاست‌گذاری می‌کنند. خیریه‌ها معمولاً جاهایی هستند که حوزه رسمی به آن‌ها توجهی ندارد، اما خود آن‌ها خود را به رسمیت می‌شناسند.

این مطلب برداشت و خلاصه‌ای از "مقاله امرخیر و حوزه عمومی" نوشته "مهری بهار" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده‌ و در سیویلیکا منتشر شده است.

لینک مقاله در سیویلیکا