در قسمت اول این مقاله با عنوان مقاله "گسترش امور خیریه در ایران؛ از گذشته تا به امروز" از روند پیدایش و گسترش سنت خیرخواهی و نیکوکاری، در دوره‌های مختلف از آل‌بویه تا مشروطه صحبت کردیم.
در این مقاله، به دیدگاه جدیدی که نسبت به مسئله خیریه نوین در ایران مشاهده می‌شود، می‌پردازیم. این دیدگاه برگرفته از تعاریفی است که بعد از انقلاب مشروطه و در فرآیند آشنایی با تحولات مدنی دنیای غرب به وجود آمد.
کمک به هم‌نوع همواره در ذات بشری بوده و در همه نقاط دنیا نیز وجود دارد؛ اما آنچه به‌عنوان نگاه نوین وارد فرهنگ ایرانی شده، با آنچه در دنیای غرب اتفاق می‌افتد، متفاوت است.

آنچه تحت عنوان وقف در قوانین مدنی ایران وجود دارد، به این مفهوم در کشورهای اروپایی مشاهده نمی‌شود. در حال حاضر در همه کشورهای دنیا از جمله ایران، بنیادهای خیریه با رویکرد خیر نوین فعالیت می‌کنند و تأثیر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و .. خود را بر جامعه می‌گذارند.

تفاوت‌های موسسات خیریه سنتی و نوین

بعد از انقلاب مشروطه و تحولات ناشی از آن، تغییراتی در نهاد حکومتی و تأثیرات نهاد قانون‌گذار بر جامعه مشاهده شد و به دنبال آن با تحولات دوران رضاشاه، ساختار ایدئولوژیک حکومت تأثیر زیادی بر نهادهای مدنی گذاشت. بدین ترتیب مؤسسات خیریه با نگاه غربی شروع به فعالیت کردند که در عملکرد، تفاوت‌هایی با مؤسسات سنتی دارند:

1. اولین تفاوت

اولین تفاوت این است‌ که در قالب جدید، به اهمیت ثبت مؤسسه خیریه اهتمام جدی می‌شود. چنین چیزی پیش‌ از این اصلاً وجود نداشت. هرچند که موقوفات زیادی وجود داشت و وقف‌نامه نوشته می‌شد که ضمانت اجرایی و تام‌الاختیار به متولی می‌داد.
در حالیکه شاید به همان دلایلی که ثبت نمی‌شد، بسیاری از این موقوفات که صراحتاً باید بنا به نظر واقف حتی اسم موقوفه تعیین گردد، در کشاکش تحولات جامعه یا تصمیم حکومت‌های وقت، اسامی موقوفات تغییر می‌یافت. 

برای مطالعه :

ضرورت استفاده از دانش و اطلاعات در امور خیریه

این تغییر یعنی ثبت مؤسسات خیریه بعد از تحولات مشروطه و بخصوص دوران پهلوی اول و نقطه اوج آن سال 1329 هـ.ش است که سازمان ثبت اسناد و املاک رسمی به‌ عنوان نهاد متولی اینگونه امور در ایران تأسیس گردید. به دنبال آن، همگان ملزم شدند مؤسساتی که در دوران رضاشاه و محمدرضا شاه ثبت شدند را مجدداً در این نهاد رسمی به ثبت برسانند.

2. دومین تفاوت 

عملکرد موسسه‌های خیریه نوین با آنچه در غرب وجود داشت، تجلی اهداف خیریه در ازای تشکیل یک موسسه خاص است. بدین معنی که نیت اصلی ایجاد این موسسه باید مشخص باشد.
هر چند که ممکن است مانند شرکت‌های هلدینگ در بخش‌های مختلف با هم فعالیت کنند، اما کاملاً مصادیق اقدامات خیریه ایشان باید معلوم و شفاف باشد.

3. سومین تفاوت

این موسسه‌های نوین، الزام به فعالیت‌های کاملاً خیریه یا تنوع در حوزه فعالیت‌های این‌گونه مؤسسات است.

4. چهارمین تفاوت

 تضمین در اختیار داشتن وسایل کافی برای نیل به اهداف است. یعنی الزاماً نیت کفایت نمی‌کند.

5. پنجمین تفاوت 

مشخص بودن مواردی که باید انجام شوند و چگونگی مراحل اجرای آن، یعنی بحث هدفمندی باید در تمام کار مستتر باشد.

6. ششمین تفاوت 

مشخص بودن گروه‌های امدادی در مواقع اضطراری است. بدین معنا که نهادهای پشتیبان، در مواقع مورد نیاز، به چه روش‌هایی می‌توانند آن موسسه خیریه را حمایت کنند.

7. هفتمین تفاوت 

چگونگی انتصاب افراد یک موسسه است. آنچه امروزه به‌عنوان هیئت مؤسس خوانده می‌شود.

ویژگی‌های فوق به‌عنوان اولین قدم تأسیس مؤسسات خیریه در غرب به شمار می‌روند که در ایران نیز به همین ترتیب عمل می‌شود. از لحاظ ظاهری مؤسسات خیریه دوره پهلوی در مقایسه با دوران پیش از آن، تغییرات بنیادینی یافت. نام‌گذاری و طبقه‌بندی بنیادهای خیریه تغییر نمود و تلاش شد از آرای مختلف از جمله دیدگاه نظریه‌پردازانی مانند "بلا و اسکات" در دنیای مدرن، پیروی شود.
موقوفات و بنیادهای موقوفه تحت عنوان بنیادهای خیریه دولتی و تحت حمایت مردم طبقه‌بندی و تعریف ‌شدند. این طبقه‌بندی که در سایر کشورها نیز وجود داشت، در ایران اجرا شد. عده‌ای از نظریه‌پردازان امور خیر را اختصاصاً غیردولتی و مردمی می‌دانند.
فعالیت‌های عام‌المنفعه را به‌عنوان یک وظیفه در نظر می‌گیرند که در اختیار بخش خصوصی است. در حقیقت افراد حقیقی و یا حقوقی نیازمند کمک را پوشش می‌دهد و الزاماً این امر در یک فرآیند خصوصی شکل می‌گیرد. 

مقایسه وضعیت خیریه در دوره اول و دوم پهلوی نشان می‌دهد این مرز از بین رفت و دولت در تلاش ورود به این حوزه است. لذا به‌ قدری به بخش خصوصی نزدیک می‌شود که مرزی بین رفتار خیریه حکومت یا خیریه دربار با بنیادهای خصوصی وجود ندارد. در این بخش مرزبندی سخت است.

تحول در امور خیریه با ایران نوینتحول در امور خیریه با ایران نوین

این مباحث زمانی اتفاق افتاد که جامعه ایران با شعار و ایدئولوژی دولت رفاه روبرو بود. آنچه پیش‌ از این در کشورهای اروپایی جا افتاده بود، در ایران تحت عنوان «ایران نوین» شکل گرفت.
این موضوع برای دولت وظایفی را تعریف نمود تا برای ایجاد ایران نوین کارهایی انجام دهد. بخشی از این وظایف به پوشش اقشار نیازمند اختصاص یافت. درحالی‌که وظیفه دولت حفظ نظم داخلی و خارجی است، تعریف جدیدی از وظایف توسط دولت و در قالب تأمین نظم و رفاه ارائه گردید.  

این موضوع همواره به شکل کمک به هم‌نوع در فعالیت امور خیر نمود می‌یابد. این دیدگاه هم‌زمان با استقرار نظام پهلوی، به توقعات دولت در مواجهه با مردم تبدیل ‌شد. دولت در عین اینکه این امور را وظیفه خود می‌شمرد، از مردم هم می‌خواست در قبال وظایف دولت، کارهایی انجام دهند.
از این نظر تعاملی بین مردم و دولت شکل گرفت. دولت با دخالت در امور بازرگانی و اداری و با حضور در خدمات عام‌المنفعه به‌خصوص در حوزه‌های عمرانی، بهداشتی، آموزش‌وپرورش خود را موظف به حل مشکلات اجتماعی و رفاهی مردم معرفی نمود. 

به همین شکل حاکمیت برای استقرار دولت رفاه، در بطن جامعه، ایدئولوژی خود را تزریق می‌کرد. لازم به ذکر است وقتی سخن از روند تأسیس و گسترش خیریه نوین می‌شود، بحث تأسیس، یک بحث مصداقی است؛ این که در دوره پهلوی چند مدرسه تأسیس شد و چه وظایفی داشتند و در دوره پهلوی دوم شرایط به چه شکل بود؟

مبحث بسیار گسترده‌ای است که چون یک حوزۀ توسعه‌ای است، باید ایده‌ها، نظرات و مسائل حاکم بر ایدئولوژی حکومتی مورد بررسی قرار گیرد؛ یعنی نباید برای شناخت تحول امور خیریه نوین در ایران تنها به مصداق‌ها و نمونه‌ها و نحوه عملکرد آن‌ها پرداخت.
باید علاوه بر نگاه تخصصی، نگاه توسعه‌ای و دانشی هم داشت. در چنین شرایطی است که به‌طور واقعی تفاوت امور خیریه سنتی با امور خیریه نوین مشخص می‌شود. دو بخش مجزایی که علاوه بر سنت و مدرنیته روبروی هم قرار می‌گیرند.

حضور زنان واقف در عرصه امور خیریه

تفاوت دیگری که در امور خیریه سنتی و نوین وجود دارد حضور زنان در این عرصه است. زنان پیش‌ از این دوره در امور خیریه سنتی به‌عنوان واقفان بزرگ همواره فعال بودند. بسیاری از موقوفات در تاریخ، به نام این خانم‌ها ثبت شده است.
برای مثال بزرگ‌ترین واقفان و ثروتمندان دوره ایلخانان پا به‌ پای خوانین، خاتون‌های مغولی بوده‌اند. کمی بعدتر هم در دوره صفویه یکی از بزرگ‌ترین موقوفات به وقف‌های پری خان خانم اختصاص دارد که از آن جمله مدرسۀ وقفی وی است که تاکنون در خیابان آمادگاه اصفهان باقی مانده است. 

در دوره قاجار نیز حضور زنان واقف چشمگیر است. اتفاقی که در دوره پهلوی می‌افتد حضور زنان نه‌تنها به‌عنوان واقف، بلکه به‌عنوان فعال کار خیر در اجتماع با یک نگاه متفاوت است. زنان در حوزه‌هایی نوپا که پیش‌ از این حتی مردان هم در آن‌ها وارد نشده‌اند حضور می‌یابند.
از این نظر با دولت هم‌سو شده و به‌عنوان بازوی حکومت برای انجام امور عام‌المنفعه بلدیه همکاری می‌کنند. بلدیه علاوه بر انجام وظایف حکومتی خود از مردم انتظاراتی دارد و با سرمایه‌گذاری بر روی زنان اولویت‌های خود را مطرح می‌کند. 

اولویت‌های در نظر گرفته بیشتر جنبه انسانی دارد. برای چنین موقعیت‌هایی سرمایه‌گذاری صورت می‌گیرد. این اقدامات با آنچه پیش از مشروطه وجود داشته متفاوت است.
اگر تا پیش از آن زمان برای تکیه، مسجد، حسینیه و اطعام طلاب عزب سرمایه‌گذاری می‌کردند، الآن سمت‌ و سوی‌شان به سمت کودکان شیرخوار نیازمند به حمایت یا تأسیس آسایشگاه برای معلولین یا اندرزگاه‌هایی برای افراد فقیر، رفته است. زنان پیش‌ از این در این فضاها حضور نداشتند. 

دولت رضاشاه از این فرصت به‌ خوبی استفاده کرد و با سرمایه‌گذاری و تعامل برای کارهای اجتماعی هم به حضور خود در امور خیر تداوم می‌بخشد و هم اقشار مختلف جامعه اعم از زن و مرد را در فعالیت‌های اجتماعی به کار گرفت. با توجه به بافت سنتی، خانواده‌ها راحت‌تر با فعالیت‌ دختران خود در حوزه‌های خیریه برخورد می‌کردند.
دولت هزینه کمتری برای حضور زنان در جامعه خرج نمود و بستر اجتماعی مناسبی برای تحولات مبتنی بر سیاست‌های خود طراحی کرد.

تولیت امور خیریه

در دوره رضاشاه نهاد وقف و امور خیریه به کنترل حکومت در آمد. تا پیش‌ از این تولیت این حوزه در اختیار روحانیت بود. سیاست حکومت کنترل کلیه نهادهای اجتماعی شد و تلاش نمود تا بر آن‌ها نظارت کند.
با حضور در این حوزه روحانیت شیعی را تحت‌ فشار گذاشت و از اثربخشی این قشر کاست و کنترل اقتصادی موقوفه‌ها را به دست ‌گرفت. با دخالت در امور اوقاف خود را متولی اعلام ‌کرد.

البته این تصمیم یک‌شبه و به‌صورت ضربتی اجرا نشد، بلکه در فرایند سپری شدن زمان این اتفاق افتاد. اولین حرکت در سال 1305 آغاز شد. رضاشاه در سفری که در ابتدای سلطنت خود به خراسان داشت دستور داد آیین‌نامه‌ای برای آستان قدس رضوی تنظیم شود و براساس آن اختیاراتی به خود داد که امور آستان قدس را به‌صورت اداری درآورد. آستان قدس رضوی از تولیت کاملاً مذهبی خارج ‌شد.
سال‌ها بعد، در سال 1311 به توصیه تیمورتاش، وزارت معارف طرحی را برای تصویب به مجلس برد که به نظر می‌رسد روحانیون نیز با آن مخالفتی نداشته‌اند؛ ولی شاه جرئت نکرد آن را به تصویب نهایی برساند و اجرایی کند. 

بر اساس این طرح، دولت تصرف و مداخله قطعی در موقوفات مجهول‌التولیه، مجهول‌المصرف و یا بریه را متقبل می‌شد. این لایحه با کمی تعدیل و تطابق بیشتر با موازین شرع، در سال 1313 مجدداً به مجلس ارائه شد و در نهایت در ده ماده تصویب گردید.
دولت رضاشاه در این مورد، نگاه کنترل مدارانه و در قالب نهادی نظارتی داشت و در واقع موفق شد اوقاف را تحت نظر خود قرار ‌دهد. حال چه در چارچوب سازمان اوقاف یا سازمان بلدیه.

فعالیت‌های بلدیه در اداره خیریه

بلدیه که پیش‌ از این به‌عنوان اداره احتسابیه شهرت داشته و در دو حوزه احتساب و تنظیف به ارائه خدمات شهری و پیگیری امور عام‌المنفعه کارهای اجتماعی می‌پرداخت، در تأمین نیازهای شهری شهرنشین‌ها مداخله کرد و به‌عنوان بازوی اجرایی، قوانین و مقرراتی را تصویب می‌نمود. با وجود آیین‌نامه‌هایی که تصویب شد، عملاً کار اجرایی چندانی صورت نگرفت.

از اولین دستگاه‌هایی که در بلدیه شروع به کار ‌کرد اداره خیریه بود. این اداره با زیرمجموعه سه دایره دارالایتام، دارالمساکین و کارخانه‌های بلدی کار خود را شروع نمود. دارالایتام پرورشگاه جدیدی بود که دولت سرپرستی و پرورش کودکان یتیم را تا سن رشد بر عهده گرفت. 

در دارالمساکین به افراد بی‌بضاعت و ساکن خیابان کمک می‌شد و در بخش کارخانه‌های بلدی، حوزه عملی و عملیاتی کردن خیریه معنا یافت. به افراد نیازمند آموزش داده می‌شد تا با حفظ شرایط زندگی خود، اوضاع را کنترل کرده و به جامعه بازگردند و بتوانند بر معیشت خود نظارت داشته باشند. از همه مهم‌تر دارالمجانین بود. افرادی که دارای مشکل روحی و روانی بوده، در جامعه رها شده بودند، باید تحت پوشش قرار می‌گرفتند.

از آن موقع در تهران در جایی به نام امین‌آباد (که امروزه به‌صورت ضرب‌المثل درآمده) دارالمجانین تأسیس می‌شود، آنچه بعدها به بیمارستان دیگری مخصوص دیوانگان نیز اطلاق شد که امروزه به‌ عنوان بیمارستان روزبه نامیده می‌شود. مشهد یکی از مراکز بزرگ نگهداری بیماران روحی و روانی بود.
بسیاری از اسنادی که در آستان قدس وجود دارد، به حوزه دارالمجانین و آنچه وظایف حکومت و یا خیرات افراد بوده، بازمی‌گردد که برای پوشش دادن بیماران بود. 

بیشتر بدانیم :

بررسی تفاوت‌ های جنسیتی در مشارکت در امور خیریه

از همه جالب‌تر پست امدادی بود که به شکل سیّار در جاهای مختلف شهر درمانگاه‌ها و پزشکانی برای سرویس‌دهی داشت. حتی زایشگاه‌های سیار. بلدیه به‌طور مرتب و ماهانه در نشریه‌ای به نام بلدیه گزارشی مفصل از عملکرد خود ارائه می‌کرد.
از دیگر کارهای عام‌المنفعه، محکمه‌های رایگان بود. زیرا در بسیاری از مواقع مردم درگیری داشتند و چیزی که امروزه به‌عنوان وکیل تسخیری می‌شناسیم، برای کمک به ایشان و استیفای حقوقشان وجود نداشت.

علاوه بر این خدمات، یک سلسله سرمایه‌گذاری‌های رایگان برای بالا بردن سطح دانش مردم در خصوص وظایفشان در خصوص جامعه و دولت انجام می‌شد. مقالات و مطالبی که در روزنامه‌ها منتشر می‌شد، بسیار کمک‌کننده بود. روزنامه‌هایی مانند بلدیه یا نشریاتی مانند پارس که ماهانه منتشر می‌شد تمام کارهای عام‌المنفعه دولت را منعکس می‌کرد تا جامعه در جریان کارهای حکومت قرار گیرد و متقابلاً از مطالباتی که حکومت از آن‌ها دارد با خبر شوند. 

به‌ عنوان‌ مثال شاه دستور می‌دهد برای من مهم نیست فلان شاهزاده یا فلان خان، خانه بزرگی دارد، بلکه برای من مهم است جلوی خانه‌اش را گل‌کاری و سنگفرش کند تا وقتی مردم از آن مکان رد می‌شوند به‌ زحمت نیفتاده و در گل نیفتند.

تأسیس کانون بانوان

از جاهایی که زنان وارد عرصه کارهای خیریه شده، کانون بانوان است که به شکل موازی با حمایت حکومت و به دستور آن در این فضا فعالیت کردند و جزو برنامه‌های هدفمند خود، متمرکز بر کار خیریه، قسمتی را عهده‌دار شدند. این مرکز با هدف ارتقای سطح آموزشی و حضور زن در جامعه به وجود آمد و توجه و اهتمام ویژه خود را کار خیر و توصیه به این موضوع قرار دادند. 

در همین راستا برنامه‌ریزی‌های زیادی ‌شد و کارهای متنوعی تدارک دیدند تا بتوانند عملکرد کار خیر خود را انعکاس دهند و سازمان‌دهی و نظارت خود را نیز عهده‌دار شوند. یکی از این فعالیت‌ها ایجاد خیریه برای امداد به مادران بی‌بضاعت و اطفال بی‌سرپرست است.
اولین کار اعانه‌ای و خیر ساماندهی شده، توزیع لباس بین زنان مطابق با پوشش مدنظر حکومت بود. هم نیاز این افراد برطرف و هم از این فعالیت، به‌عنوان تریبون تبلیغاتی برای پیشبرد اهداف حکومت در جامعه استفاده ‌شد.

به‌روزرسانی کار خیر؛ ضرورتی همیشگی

تنها موضوع مورد اهمیت این است که انجام امور خیر، نیکوکاری و کمک به هم‌‎نوع، همیشه در مردم وجود داشته است. الآن نهاد حکومت وارد کارزار شده و همپای مردم در این حوزه فعالیت می‌کند. بعد از سقوط رضاشاه و روی کار آمدن پسرش، بخش دیگری از کارهای خیریه علاوه بر بخش دولتی و مردمی تحت عنوان خیریه‌های مذهبی مطرح گردید که به‌خصوص از سال 1342 به بعد بسیار متمرکز و مشغول فعالیت شدند. 

از دل این خیریه‌ها انجمن‌هایی چون "انجمن اخوت" و... به وجود آمدند. نمونه دیگر این حضور، کمیته امداد امام خمینی (ره) پس از انقلاب است. این گروه‌ها به حمایت از خانواده‌های زندانیان سیاسی بعد از سال 42 که زیر نظر بنیاد علوی و کنشگران مذهبی فعالیت می‌کردند، اشتغال داشتند.
بحث تاریخی خیریه، تنها یک بحث از مباحث متعدد و متنوع پیرامون خیریه است. به‌روزرسانی کار خیر اتفاقی است که از مشروطه شروع ‌شده و تا به امروز ادامه داشته است.