فرهنگ ما، یکی از درخشان ترین فرهنگهای جهان است و بزرگان و دانشمندان ما در همه حوزههای علم و دانش در دنیا نام آور شدند. آنها در مؤسساتی پرورش یافتند که از طریق موقوفات اداره میشد، در حالی که آموزش عالی ما به طور کامل حکومتی و دولتی شده است و امور خیریه، موقوفات و... در آن سهمی ندارند.
اگر این پیوند میان امور خیریه، دانشگاهها و آموزش عالی در ابعاد مختلف ایجاد شود، میتواند منجر به یک نهضت عظیم در آموزش عالی شود.
دکتر غلامرضا اعوانی "چهره ماندگار و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران" نیز درباره ارتباط خیریه با آموزش و آموزش عالی بر این باروند که: "آماری که درباره وقف و آموزش عالی داریم بسیار تأسف انگیز است. در واقع درباره وقف در آموزش عالی چیزی که انسان را خوشحال کند، نداریم و این باعث کمال تأسف است.
در گذشته، وقف در زندگی مسلمانان، هم در امر آموزش و هک مسائل اجتماعی و رفاه عمومی سهم بسیار مهمی داشته است. به طوری که اکثر امور مسلمانان از راه وقف اداره میشد.
البته بنده متخصص وقف نیستم، اما طبق مطالعاتی که داشتهام خیلی به مسائل مرتبط با این موضوع برخورد کردهام و از حدود 20 الی 30 سال پیش به مناسبتهای مختلف دراین باره که اهمیت وقف در آموزش چقدر است و ما چقدر از این مسئله غفلت کردهایم، گفتگوهایی داشتهام".
دکتر اعوانی در ادامه میگویند که تا قرن چهارم، زمانیکه اکثر دانشمندان اسلامی در این قرون میزیستند تقریباً همه امور آموزشی، تعلیم و تعلم از راه درآمدی که از موقوفات به دست میآمد، اداره میشد، یعنی دولت دخالت چندانی نداشته است.
فقط از قرن پنجم هجری به بعد است که دانشگاه ها و مدارسی تحت نظارت و با مدیریت حکومت مثل نظامیه و یا مواردی که در مصر تحت نظر فاطمیان مصر ایجاد شد، تأسیس شده است و رقابتی میان عباسیان و فاطمیان در اینباره در گرفت.
ارتباط وقف با آموزش و پرورش
طبق گزارشهای موجود است، در قرن پنجم هجری، برای اولین بار حکومت به هر دلیل در آموزش دخالت کرد، اما پیش از این و حتی بعد از آن بیشتر مؤسسات آموزشی از راه درآمدهایی که از طریق موقوفات بنیاد نهاده شده بود، تأمین میشد.
متأسفانه امروزه مسئله وقف و ارتباط آن با آموزش و امر آموزش و پرورش و مؤسسات آموزشی و دانشگاه ها تقریباً به طورکلی فراموش شده است.
این موضوع با توجه به فرهنگ ما و استمرار فرهنگی ما باعث تأسف است، به طوریکه ارتباط میان فرهنگ و مسئله خیریه مخصوصاً در آموزش عالی قطع شده است. البته اقدامات مختصری در مدارس صورت گرفته است، اما نسبت به آن حجمی که ما در آموزش داریم چندان زیاد نیست و این امر موجب نقصان و خسرانی عظیم در امر آموزش است.
برعکس در غرب با اینکه آنه "سکولار" هستند، خیلی به این مسئله توجه دارند. در آماری که در "بولتن؛ کنگره جهانی ادیان" وجود دارد، اذعان شده که فقط 30 درصد کمک های خیریه، دینی بوده و بقیه را مردم به حوزههای دیگر دادهاند.
بیشتر بخوانید
درواقع خیلی از افراد از طرق مختلف اموال خودشان را وقف دانشگاهها میکنند و این امر موجب رونق هرچه بیشتر دانشگاه شده است. به طوری که دانشگاههای معتبر دنیا سهم بیشتری از اوقاف دارند و این در بالا رفتن رتبه دانشگاه بسیار مؤثر بوده است.
در دین اسلام بر مسئله وقف تأکید فراوانی شده است، منظورم فقط کتب فقهی نیست. فقه با اینکه لازم است نمیتواند به تنهایی احکام را بیان کند، بیان احکام بسیار مهم است، ولی تنها فقه نمیتواند تمام کار را انجام دهد، باید یک انگیزهای باشد و آن روحی است که خود قرآن در مؤمنان ایجاد کرده است.
آیاتی از قرآن در اهمیت بخشش
دکتر اعوانی بر این باورند که: قرآن کریم همیشه مال و جان را باهم می گوید، « أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ»، یعنی: "کسانی که مال و جان خود را در طبق اخلاص می گذارند و فدا می کنند". این چند آیه از قرآن خیلی مهم است و روشن میکند که ابعاد مختلف مسأله وقف و خیر چقدر عظمت دارد.
چقدر از این آیات ما غفلت کردیم، ما باید برویم سراغ تبیین این آیات از جوانب مختلف تا معلوم شود قرآن که هادی همه مسلمانان و مؤمنان است، تا چه حد بر مسأله جهاد اموال و انفس و بر مسأله انفاق، نفقه و صدقه تأکید می کند.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ»، "خداوند مال و جان مؤمنان را از آن ها خریده و تمام آنها برای خداست"، «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه»، "و به آنها وعده جنت داده". این موضوع جهاد با مال، در بسیاری از آیات قرآن آمده است و حتی جهاد با مال پیش از جهاد با انفس آمده که:
«فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ»، "خداوند برتری داده به کسانی که جهاد میکنند در راه خدا با مالشان"، «وَ أَنْفُسِهِمْ» "و با نفسشان"، «عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجَه»، "با آن هایی که جهاد مال نمیکنند، آنهایی که جهاد میکنند خیلی برتری دارند و قرآن درجه و درجاتی برای آنها قائل است".
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»، "آنهایی که ایمان دارند، آنهایی که در راه خدا هجرت و جهاد میکنند"، در واقع عبارت «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ»، به این موضوع اشاره دارد که این اموال برای خداست و دست شما به امانت سپرده شده است.
به عبارت دیگر؛ خداوند وارث است و همۀ ارث به خدا میرسد و ما خلیفه خدا بر روی زمین هستیم. بنابراین «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَه عِنْدَ اللَّهِ»؛ "کسانیکه ایمان آوردند درجات بالایی در نزد خدا دارند". پس آنهایی که واقعاً اهل ایمان هستند، میدانند عظمت این آیات چه هست؟! حال این سوال مطرح میشود که مؤمنان چه کسانی هستند؟
تعریف مؤمن از دیدگاه قرآن
در آیهای مؤمنان این طور تعریف شدهاند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»، "اولاً به خدا و رسول ایمان میآورند؛ «ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا»، "سپس در آنها هیچ شک و تردیدی در ایمان وجود ندارد"، «وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، و با مال، جانشان و تمام وجودشان در راه خدا جهاد میکنند، «أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»، ایمان اینها ایمان درستی است.
اینها صدق در ایمان دارند؛ یعنی کسی که با مالش در راه خدا جهاد میکند که یکی از علامات صدق در مسأله ایمان است. این مسأله میتواند به صورت انفاق یا صدقه باشد:
1. صدقه
همین طور طبق آیه، «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَه»، "ای پیامبر از مال مسلمانان صدقه بدهید"، وقف هم نوعی صدقه جاریه است، چرا صدقه؟
«تُطَهِّرُهُمْ» "تو مال آنها را پاک کن" «وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا»، "و آن را با مال تزکیه کن"، چرا؟ زیرا انسان هر چه دارد باید تزکیه شود. در واقع مالی که به انسان تعلق دارد، انسان نیز به آن تعلق خاطر دارد که ممکن است سد راه شود.
بنابراین احتیاج به تزکیه دارد که در قرآن میفرماید: «تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا»، "آنها را با این مال تزکیه کن"؛ یعنی انسان با صدقهای که میدهد وجودش پاک میشود.
این آیه را دقت کنید، «أَلَمْ یعْلَمُوا»، "ما را اخطار می کند"، یعنی نمی دانند؟ در واقع میخواهد یک مطلب خیلی بزرگی را به ما بگوید که نمی دانند؟ چه را نمیدانند؟ «أَنَّ اللَّهَ هُوَ یقْبَلُ التَّوْبَه عَنْ عِبَادِهِ وَیأْخُذُ الصَّدَقَاتِ»، خود خدا است که توبه بندگان را قبول میکند و خود خداست که صدقه میگیرد.
به عبارت دیگر؛ بنده صدقه نمیگیرد، بلکه خداست که از دست بنده صدقه میگیرد. اگر کمی دقت کنید، معانی توحیدی عمیقی از آن درک میکنید؛ یعنی واقعاً کسانی که اهل توحید باشند میدانند معنای این کلمه چیست؟
آیا نمی دانند که خود خداست که توبه بندگان را قبول میکند و دستی که شما میدهید، دستِ دهنده و گیرنده، باطنش خداوند است، پس، بنده ظاهر است.
2. انفاق
آیات زیادی نیز درباره انفاق داریم. برای مثال خداوند میفرماید: "آنهایی که انفاق میکنند، روح بزرگی دارند، این علامت عظمت روح است، کسی که در راه خدا از مال بگذرد، روحش عظیم است و کسی که نمیدهد نفس بسیار تنگی دارد.
سپس خداوند در چند آیه وعده داده که هرچه شما بدهید، او جایگزین میکند و هرکسی در راه خدا هر چیزی داده است، خداوند چند برابر به او برمیگرداند و واقعاً آنهایی که به هر جهت دست گشادهای در خیر و انفاق دارند، خداوند آنها را صاحب مال و ثروت میکند.
در قرآن آمده است: «وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیءٍ» "هرچه شما انفاق کنید در راه خدا" «فَهُوَ یخْلِفُهُ»، "مطمئن باشید که خداوند به شما میدهد". این در چند آیه دیگر نیز آمده است که:
«وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ»، "هر خیریهای که بدهید یا هر انفاقی که کنید" «یوَفَّ إِلَیكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» "خدا به شما ستم نمیکند"؛ یعنی به بهترین وجه آن را جایگزین میکند که حتی خودتان نیز نمیدانید.
مسئله بعد اینکه، انفاق باید از بهترین چیزها باشد؛ یعنی کسیکه میخواهد برای خدا انفاق کند بداند که خدا متوجه است که چه میدهد؟ بنابراین سعی نکنید از چیزی که مانده است در راه خدا انفاق کنید، اگر خدا را دوست دارید از آن بهترینی که دوست دارید انفاق کنید.
در آیهای خداوند کسانی را که پسماندهها را در راه خدا میدهند، نکوهش کرده و میفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»، "هرگز به درجه ابرار نمیرسید"، «حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، "مگر این که در راه خدا آنچه را که بیشتر از همه دوست دارید، انفاق کنید".
دقت داشته باشید که انفاق؛ خدای نکرده نباید از روی ریا باشد. در چنین شرایطی انفاق نکردن، بهتر است، یعنی نباید با منت باشد، یعنی اگر با منت باشد به طور کلی باطل است «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى».
«آَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» "ایمان بیاورید به خدا و رسول" «وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِینَ». این آیه خیلی صریح میگوید: "به خدا و رسول خدا ایمان بیاورید، انفاق بکنید آن چیزی را که شما مستخلفید". مستخلفید؛ یعنی این مال، مال خداوند است که در دست شما امانت است.
خدا میفرماید «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ» "آیا شما زراعت میکنید" «أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» یا ما هستیم که زراعت میکنیم. یعنی؛ شما وسیله هستید، ما این کار را میکنیم، شما کمک میکنید، اما گیرنده و بخشنده خداست.
وقف و دانشگاه
بازگردیم به بحث وقف، طی سالها مکتبها، مدارس، دانشگاهها، مؤسسات، بیمارستانها، تیمارستانها، جزامی خانهها، حمامها و خانهها، کاروانسراها و بسیاری از مؤسسات خیریه به وسیله مردم نیکوکار، خَیِّر و نوع دوست با درآمد موقوفات احداث شد. گروه کثیری از مردم به طور رایگان از همه اینها استفاده میکردند.
البته وقف تعریف خاصی دارد:
"زمانی که عین ملک و مالی از طرف مالک به اصطلاح حبس بشود، وقف درست است، یعنی اهدا شود، ولی اصطلاح وقف به معنای این است که خریدوفروش مال متوقف شود و تمام عواید وقف باید صرف کارهای خیریه شود".
بنابراین باید به طریقی که هرگز فروخته یا گرو گذاشته نشود، سود و بهره آن موافق با نظر واقف، در راه خدا به صرف مصارف خیریه برسد. وقف گاهی به صدقه جاریه تعبیر شده است، حضرت رسول اکرم فرمود:
«إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ» "وقتی انسان میمیرد" «انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلا مِنْ ثَلاثٍ» "حساب اعمال او بسته میشود". این در حالی است که سه چیز در دنیا باقی میگذارد و اگر کار خیری انجام دهد، به حساب او نوشته میشود وگرنه امید او از این دنیا قطع میشود.
1. صدقه
در ادامه میفرماید: «مِنْ صَدَقَه جَارِیه» "اولاً صدقه جاریه"، صدقهای که جریان داشته باشد، مستمر باشد.
2. علم
ثانیاً «أَوْ
عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ» "اگر شما وسیله علمی بشوید که به دیگران سود برساند"، در این مورد پیامبر در بیانی دیگر فرمود:
«مَنْ سَنَّ فِى الاِسْلامِ سُنَّهً حَسَنَهً فَلَهُ اَجْرُها وَ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها بَعْدَهُ مِنْ غَیرِ» کسی که سنت خوب بگذارد اجر او و اجر همه کسانی که به او عمل میکنند برای اوست، «وَ مَنْ سَنَّ فِى الاِسْلامِ سُنَّهً سَییهً کانَ عَلَیهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیرِ» "و کسی که سنت بدی بگذارد وزر و وبال گناه خودش و گناه همه کسانی که به او عمل بکنند، به گردن اوست".
پس یک سنت حسنه که میتوان به یادگار گذاشت، "علم" است و چه جایی مناسب تر از دانشگاه «عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ». اگر این کار از روی موقوفه باشد، علم نافع است برای اینکه نیت آن خیر است و وقف همیشه منافع دارد. علم نیز از این قاعده مستثنی نیست و وقف یا علم باید منتفع باشد که بهترین جایش دانشگاه است.
3. فرزند صالح
همچنین «أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یدْعُو لَهُ» "یک فرزند صالحی که مردم به واسطه آن فرزند، پدرش را دعا کنند ". اگر عمیقتر نگاه کنید این دانشگاه میتواند این فرزند صالح را بپرورد، بنابراین سه شرط حدیث میتواند در دانشگاه محقق بشود.
به هرحال همان طور که اشاره شد، تمام بزرگانی که شما میشناسید یا حتی نمیشناسید، سعدی، حافظ، ابن سینا، غزالی و تمام بزرگان درجاهایی تربیت شدهاند که تمام آنها به وسیله وقف اداره میشدند. استاد زرین کوب که از اساتید بزرگ همین دانشکده و از مورخان بسیار بزرگ بود در کتاب «فرار از مدرسه»؛ که زندگی نامه غزالی است، اوضاع و احوال غزالی در نیشابور را گزارش کرده است.
زرین کوب در این کتاب از شصت مَدرَس، یعنی دانشگاه (نه مدرسه) نام میبرد که همه به وسیله موقوفه اداره میشدند و چه بزرگانی در آنجا درس میدادند یا چه شاگردان بزرگی تربیت شدند، همین طور ابن بطوطه نمونههای بسیاری از اوضاع وقف و موقوفات را در سفرنامه اش آورده است.
به هر جهت وقف در سراسر اسلام واقعاً یک تاریخ بسیار مفصلی دارد. روزبه روز اوقاف تقویت میشد، مخصوصاً در راه علم، که ایرانیان دراین باره پیش قدم بودند. ایرانیان در موقوفات علمی پیش قدم بودند، پیامبر دراین باره فرموده است:
«لو کان العلم معلّقا بالثّریا لتناوله قوم من أبناء فارس»؛ این را ابن خلدون؛
بزرگ ترین فلاسفه جامعه شناس کل تاریخ، و به عبارت دیگر پدر علم جامعه شناسی به عنوان یک فصل کتاب قرار داده است؛ همین موقوفات بوده که در صف کارها و مخصوصاً مباحث علمی وجود داشتند و پشت همه اینها ایرانیها بودند.
خواجه نظام الملک، نظامیه را ایجاد کرد، اما نکته جالب این است که هیچ کس برای تدریس حاضر نشد، بزرگان را دعوت کرد، اما گفتند اینجا دولتی است. اول ابواسحاق شیرازی؛ بزرگ ترین دانشمند را دعوت کرد، نرفت.
ابواسحاق اسفرانی را دعوت کرد، نرفت. بعد امام الحرمین؛ استاد غزالی را دعوت کرد، آن هم نرفت، یعنی نمیخواستند در جایی که دولتی است بروند، تا بالاخره غزالی؛ جوانی بیست وهفت هشت ساله قبول کرد.
به هر ترتیب واقفان خیراندیش برای شئونات مختلف مصارفی اختصاص داده بودند، چنانکه برای امور علمی و تعلیمات عمومی نیز موقوفاتی در شهرهای بزرگ و کوچک و دهات و دهستان وجود داشت که از درآمد آنها، مخارج آموزش پرداخت میشد.
برای هر چیزی موقوفه وجود داشت، برای مرکب، برای کاغذ، برای استنساخ، برای خرید کتاب، برای کوچکترین چیزها که اصلاً شاید برای ما قابل قبول نباشد و نمیتوانیم باور کنیم که برای این موارد موقوفه وجود داشته است، یعنی این طور به کار خیر همت میگماشتند.
برای مطالعه
بارقه امیدی به نام رفتار حمایتگرانه در شرایط تاریک فعلی جهان
ربع رشیدی اولین شهر دانشگاهی است، همان طور که میدانید غربیها جایی به نام سیتی یونیورسیتی دارند. سیتی یونیورسیتی یعنی شهر دانشگاهی. اولین شهر دانشگاهی را مسلمانان ایجاد کردند و آن ربع رشیدی بوده که بسیار عظمت داشته است.
از کشورهای مختلف در این شهر بودند. عرب، عجم، از سوریه از مراکش از چین، یک محله برای چینیها داشته است. ما باید اینها را در دانشگاه درس بدهیم یعنی تاریخچه اینها را باید بیاوریم که دانشجویان با گذشته کارهای بزرگان آشنا بشوند، اما شرط دارد و آن آگاهی است.
ما باید دانشجویان را از این مکانها و از عظمت بزرگان مان آگاه کنیم، حالا اگر نمیتوانیم کتابهای آنها را بنویسیم باید بتوانیم بخوانیم. کتاب آنها متروک است، خیلی از دانشجویان نمیتوانند این کتابها را بخوانند. حالا اگر نمیتوانیم شاهکاری بنویسیم که هزار سال بعد ارزش داشته باشد، حداقل باید بتوانیم آنها را بخوانیم.
ما باید وارث این فرهنگ باشیم، فرهنگ چیزی است که فقط با آموزش منتقل میشود و اگر آموزش داده نشود بعد از دو سه نسل، از بین میرود.
فواید وقف
اما درمورد فواید وقف:
1. وقف مردمی است
به عبارت دیگر چیزی که مردمی باشد، پایدار است. یعنی مردم از جان و دل خودشان برای کار خیر مایه میگذارند.
2. همراه با ایمان خالص است
آیاتی که خواندیم توضیح میدهد کسی که وقف میکند، ایمان سختی دارد؛ یعنی غرض دیگری ندارد و به خدا، به کتاب و به رسولِ خدا ایمان دارد. پیامبر فرمود: «إنما الأعمال بالنیات» هر عمل به نیت است.
کسی که مال خودش را وقف میکند نیت پاک دارد، بنابراین پایدار است. واقف بهتر است که بهترین شرایط را در نظر بگیرد و سعی کند شرایط خاصی را برای مصارف در نظر بگیرد تا موقوفه هدر نرود.
در همین راستا وقف در هر زمانی متولی و ناظر دارد که اگر متولی از اجرای شرایط وقف تخطی کند، قاضی و مدعیالعموم، تولیت را به شخص صالح واگذار میکند. در نتیجه وقف نتایج پایدار و مستمر دارد.
3. امری متعدی است
چرا؟ چون هر چیز برای خدا باشد مقدس است، شاید برای اسلامی کردن دانشگاه یکی از راه حلها گسترش وقف در دانشگاه باشد. به عبارت دیگر وقف به طور غیرمستقیم بر اسلامی کردن دانشگاه تأثیر میگذارد.
4. منجر به ارتقای کیفیت میشود
از آنجا که واقف شروطی میگذارد، که مثلاً با این شرایط استاد انتخاب کنید. شما میدانید در غرب بهترین کرسیها، کرسیهایی است که با وقف است. مثلاً دانشگاه آکسفورد از طریق موقوفه فردی، یک کرسی مخصوص زبان فارسی گذاشت، برای انتخاب استاد 500 نفر ثبت نام کردند، حال باید از 500 نفر یک نفر را انتخاب کنند.
چرا وقف برای دانشگاه مهجور مانده است؟
وقف در مؤسسات آموزشی ما سهم مهمی داشته است و متأسفانه در دانشگاه ما چرا این طور شد و وقف نتوانست نقش مهمی در دانشگاه ها داشته باشد، به دو دلیل است:
1. ما نتوانستیم ارزشهای آموزش قدیم خودمان را به امروز منتقل کنیم
شاید به این علت که میخواستند دانشگاه را مدرن کنند و حالا برای مدرن کردن دانشگاهها به مسائل دینی توجه نداشتند، به هر ترتیب آنهایی که متصدی آموزش عالی بودند، نتوانستند یک پیوندی میان دانشگاه، سنت و ارزشهای گذشته خودمان ایجاد کنند.
2. دانشگاهها از ظاهر مدلهای غربی الگوبرداری شدهاند
این کسانی که رفتند درس خواندند، گویا اهل تکنیک بودند و رفتند تکنیک را گرفتند و ولی عمقی نداشتند. آنهایی که فلسفه خواندند و رفتند، پوزیتیویسم را خواندند، اما خود اینها نهادهای تولید علم مورد توجهشان نبوده است تا بیایند اینها را به دانشگاه ما منتقل کنند.
بنابراین توجهی به دانشگاه غربی نداشتند، درحالی که اکثر آنها به وسیله درآمدهای ناشی از موقوفات اداره میشد، الآن نیز به همین صورت است. در غرب موقوفات در ارتقای سطح علمی و کیفی دانشگاه نقش اساسی دارند به طوری که هر دانشگاه که رتبه علمی بالاتری دارد مثل: هاروارد یا آکسفورد از موقوفات بیشتری برخوردارند.
تقریباً در همه دانشگاهها این مسئله وجود دارد. در اکثر گروههای آموزشی کرسیهایی به نام افراد خاص، از درآمد موقوفات اداره میشود و چون این کرسیها شرایط و ضوابط خاص و سنگینی دارد، در بهبود کیفی آن دانشگاه بسیار مؤثر است.
وقف یعنی عمل
در انتها درباره این سؤالی که به ذهن متبادر میشود که باید برویم از کشورهای دیگر یاد بگیریم. باید گفت که داخل دانشگاهها کلیسا هست و آنجا مسجد هم دارد. شما بروید هاروارد، آنجا مسجد هم هست. به هر جهت ما باید با میزان و معیار قرآن بسنجیم و ببینیم ما چقدر از قرآن دور شدیم.
خوب یک زمانی جامعه یکدست بود و هوا و فضای جامعه نیز وحیانی بود. وحی یک کلیت و تمامیت است که در تمام ابعاد جامعه مثل فرهنگ و اقتصاد تأثیر دارد. شاید در حال حاضر این یکپارچگی از بین رفته است.
باید یک آگاهی ایجاد شود، یعنی بالاخره پیش از اقدام به هر عملی آگاهی لازم است. متأسفانه این آگاهی برای وقف نیست. شاید هم یک علتش این باشد: آیا واقعاً تمام کسانی که بعد از انقلاب وقف کردند، به وقفشان عمل شده یا نشده؟
شاید مردم اعتماد خودشان را به وقف ازدست داده اند؛ الآن وقف نمیکنند، چرا؟ میگویند آنهایی که وقف کردند آیا عمل میشود یا نمیشود! درحالی که باید عمل بشود، وقف یعنی عمل.
به هرتقدیر اشکالاتی در ما هست، این کار باید تبیین شود، در دانشگاهها از طرق مختلف آگاهی ایجاد بشود، حالا سؤال هست آیا این آگاهی ایجادشده؟ آیا فرصتی برای ایجاد آگاهی هست؟ دانشگاهها چه نقشی دارند؟ حوزه چه نقشی دارد؟ به هر جهت باید این آگاهی را به وجود آورد تا این آگاهی نباشد، کاری از پیش نمیرود.
دیدگاه خود را بنویسید