یکی از نهادهای مهم در جوامع مدرن برای یاریرسانی و نیکوکاری، نهاد خیریه است. جوامع مدرن و صنعتی در پاسخ به شکاف روزافزون میان طبقه دارا و ندار، با مبانی اومانیستی و انسان دوستانه خود درصدد یاری به محرومان جامعه برآمدند.
تأسیس دولتهای رفاهی و خیریهها از راهکارهای این جوامع برای پر کردن این خلأ بود. در حقیقت آنها به دنبال کمک به تعداد بیشتری از فقرا هستند نه حل مبنایی معضل فقر و محرومیت. بنابراین این راهکارها را میتوان بهمثابه مُسکّنهایی برای کاهش اثرات آسیبهای اجتماعی قلمداد کرد.
نهادهای خیریه روزبهروز گستردهتر میشوند و گستره بیشتری از نیازمندان را تحت پوشش خود قرار میدهند. این نهاد هرچند تاکنون توانسته است سهمی مؤثر در کاهش محرومیت از اقشار نیازمند ایفا کند، امّا دچار آسیبهای محسوس و نامحسوس فراوانی شده است.
بیتوجهی به این آسیبها و عدم اقدام جدّی برای رفع آنها، باعث انحراف از کارکردهای اصلی موردنظر اسلام از امر خیر در جامعه میشود.
لذا شناسایی آسیبهای خیریهها و تلاش برای رفع آنها از منظر نظریه اصیل اسلامی تکافل اجتماعی، امری ضروری است. به تعویق انداختن این آسیب شناسی و حل آن قطعاً آثار مخرّب کوتاهمدت و بلندمدتی در پی خواهد داشت.
سؤال اصلی این نوشته عبارت است از اینکه خیریهها از منظر نظریه تکافل اجتماعی چه آسیبهای کلانی دارند؟ برای پاسخ به این سؤال مهم باید متعرض سه پرسش فرعی شویم:
1.آسیبهای شکلی یا روشی خیریهها چیست؟
2. آسیبهای محتوایی خیریهها چیست؟
3.راهکار برونرفت از آسیبهای خیریهها چیست؟
برای پاسخ به این سؤالات مهم با مبنا قرار دادن نیازهای انسان و شناسایی ابعاد و اقسام آنها بهمثابه چارچوب نظری و طرح مبحث تکافل اجتماعی بهعنوان چارچوب مفهومی نوشته، به آسیب شناسی خیریهها و ارائه بدیلهای بهتر با استفاده ازنظریه سیستمها میپردازیم.
چارچوب نظری
چارچوب نظری این مقاله مبتنی بر نظریه نیازهای انسان است. لازمه تحقق یک هدف را نیاز مینامیم. بهعنوانمثال برای رسیدن به هدف سیری، نیاز به غذا داریم.
نیاز را میتوانیم مترادف خواسته، احتیاج یا حاجت بدانیم. درواقع هر فعل انسان برای تأمین یک نیاز صورت میگیرد. اگر امر خیر و نیکوکاری را بهعنوان یکی از مهمترین عوامل تأمین نیازهای بشری بدانیم، میتوانیم برای تأمین نیازها، چارچوبی نظری پیریزی کنیم. با مبنا قرار دادن مفهوم نیاز به موازین خوبی برای فهم و گفتمانسازی خیرات و مبرّات در جامعه دست مییابیم.
یک نظریه برای تأمین نیازهای بشری باید ویژگیهای زیر را دارا باشد:
1. حل دائمی نیازها
تأمین برخی نیازها یا حل پارهای از مشکلات در نهادهای اجتماعی باید دائمی باشد؛ نه موقتی و برای دوره زمانی خاص. تحقق این مهم معلول شناسایی دقیق مشکلات و علّت بروز آنهاست.
امر خیر و نیکوکاری هم از این قاعده مستثنی نیست. بهترین خیرات، اموری هستند که به حل سرمنشأ بروز مشکلات و نیازها در افراد نیازمند منجر میشود.
در این رویکرد بهجای پرداختن به نیاز موجود فرد، عامل ایجاد نیازها و مشکلات جدید (مثل سبک زندگی غلط) در او از بین میرود. در صورت رعایت نکردن این اصل، امر خیررسانی به پدیدهای گذرا و موقت تبدیل میشود.
در دستورات دینی هم به التزام خیرین به این اصل تأکید شده است که کمک نکردن به فرد نیازمند بهمراتب بهتر از خیررسانی مقطعی به افراد نیازمند و محروم است.
امام علی(ع) در آخرین لحظات عمر خود اینگونه دربارهیتیمان وصیت میکنند: «شمارا به خدا قسم میدهم که نیازهای یتیمان را بهطور مستمر تأمین کنید. اینطور نباشد که یک روز سیر و یک روز گرسنه بمانند».
برای مطالعه :
بارقه امیدی به نام رفتار حمایتگرانه در شرایط تاریک فعلی جهان
2. حل نیازها در رابطهای همسو
تأمین نیاز یا حل مشکل نباید در رابطهای متعارض صورت پذیرد. نهاد مطلوب نهادی است که حل نیازهای محوله در آن، تا جای ممکن باعث ایجاد نیازها و مشکلات جدیدی نشود. امر خیر و نیکوکاری در جامعه باید رویکردی «حل المسایلی» داشته باشد بهنحویکه انجام یک امر خیر و نیکو، باعث ایجاد نیازها و مشکلات جدید نشود.
به عنوان مثال کمک مادی به افرادی که توانایی کاردارند، میتواند باعث ایجاد مشکل جدیدی به نام تنبلی در این افراد شود.
3. حل نیازهای حقیقی و سرکوب نیازهای کاذب
نیازها را میتوان از حیث میزان همسویی آنها با هدف یا اهداف غایی فرد به نیازها حقیقی و نیازهای کاذب تقسیمبندی کرد. هدف غایی به معنای آن هدفی است که وسیله تحقق هیچ هدف دیگری نیست و ارزش ذاتی دارد و به تمام وسایل پیشین خود، اعتبار میدهد.
فرد تمام اقدامات و فعالیتهای خود را برای رسیدن به آن معطوف میکند و تنها با رسیدن به آن است که احساس آرامش و رضایت خاطر میکند.
بنابراین نیازهای حقیقی، نیازهایی هستند که در راستای تحقق هدف غایی انسان است. نیازهای کاذب، نیازهایی هستند که در راستای تحقق هدف غایی انسان نیست.
از نتایج مهم تقسیمبندی این است که هر نیاز یا خواستهای به رسمیت شناخته نمیشود. تنها نیازهایی به رسمیت شناخته میشوند که در راستای تحقق هدف غایی یا نیاز حقیقی فرد باشد. بنابراین نیازی به پاسخگویی به همه نیازهای بشر وجود ندارد. تکافل و خیررسانی در نیازهای کاذب یا بهعبارتدیگر خواستههای نامشروع دیگران، مردود و مذموم است و نتایج ناگواری برای جامعه به ارمغان میآورد.
معصومین(علیهمالسلام) بهشدت از یاری و نیکوکاری در حقّ ظالمین نهی کردهاند. از امام صادق(ع) نقلشده است که: «حتی در ساختن مسجد هم به ظالمان کمکی نکنید».
فقهای شیعه ذیل همین مبحث قاعده «حرام بودن یاری در گناه» را استنباط کردهاند. شیخ طوسی با استناد به این قاعده، فتوا به حرمتِ بخشیدن زکات به فقیری که مرتکب گناهان است و حرمت کمک و نیکی در حقّ ظالمان و گرفتن دستمزد از آنها میدهند.
تلاش برای شناسایی درست نیاز واقعی و اصلی هر فرد و کمک به او برای تأمین آن نیاز را امر خیر و نیکوکاری مینامیم. بنابراین یاری دیگران در تأمین نیازهایشان در هر مرحله از نیازهای فیزیولوژیکی، امنیتی، تعلّق، احترام و خودشکوفایی هرم مازلو، نیکوکاری محسوب میشود.
چارچوب مفهومی
در اسلام اصل بر این است که هر فردی در درجه نخست مسئول اول و آخر تأمین نیازها و حل مشکلات شخصی خود است. حال اگر فردی به هر دلیلی نتوانست موفّق به خودیاری شود، مسئولیت رفع نیازهای مختلف اجتماعی و خیررسانی در ابعاد و مراتب گوناگون را وظیفهای عام، فراگیر و خداپسندانه است که از آن به تکافل اجتماعی یاد میکنیم.
1. تعریف تکافل اجتماعی
«تکافَلَ القوم به این معناست که باهم همزیستی و همیاری کردند و بعضی از آنها ضامن بعضی دیگر شدند. زمانی که فرزندان امتی با یکدیگر تکافل میکنند، تبدیل به قدرتی نفوذ ناپذیر میشوند».
«تکافل اجتماعی به معنای دقیق کلمه عبارت است از اینکه هر فردی، در قبال جامعه خویش احساس مسئولیتهایی کند که باید آنها را ادا نماید. بهطوریکه اگر در انجام مسئولیتهایش کوتاهی کند، این امر باعث فروپاشی شاکله جامعۀ او و دیگران خواهد شد.
از سوی دیگر هر فرد در جامعه از حقوقی برخوردار است، که افرادی که در رفع این حقوق توانمند هستند، باید حق هر صاحب حقّی را بیکم و کاست به او دهند و مانع صدمه دیدن ضعفا شوند و مشکلات عاجزین را برطرف نمایند.اگر تکافل اجتماعی نباشد بهمرور پایههای جامعه سست خواهد شد و باید شاهد سقوط آوار در آن باشیم».
«تکافل عام به معنای اصلی است که اسلام بر مسلمانان کفالت و پشتیبانی یکدیگر را واجب کفایی ساخته است. اسلام این همیاری را وظیفه هر مسلمان در حدود امکانات و توانش دانسته که باید آن را درهرحال انجام دهد، همانطور که دیگر کارهای واجبش را انجام میدهد».
در تعریف برگزیده نگارنده، تکافل اجتماعی به معنای شناسایی نوع و میزان نیازها و مشکلات یکدیگر برای خیررسانی چندجانبه میان افراد جامعه مدنی است، بهطوریکه تمام نیازهای افراد تأمین شود.
این همیاری مدنی، در بستر نهادهای فعّال در حوزه تکافل (مثل خانواده، همسایه، خویشاوندان، عشیره، دوستان، برادران دینی)، بهمثابه کمربندهای حمایتی-نظارتی پیشادولتی انجام میشود. نقطه مقابل تکافل اجتماعی، فردگرایی و عقلانیت ابزاری قرار میگیرد که در آن منافعِ شخصی تعیینکننده نوع و میزان مناسبات اجتماعی است.
2. اقسام تکافل اجتماعی
همانگونه که نیازهای فرد به نیازهای مادّی و نیازهای معنوی قابل تقسیم است، تکافل را هم میتوان به دو گونه تکافل مادی و تکافل معنوی تقسیمبندی کرد.
بنابراین نیازهای مادی، نیازمند تکافل مادی و نیازهای معنوی نیازمند تکافل معنوی است. علت اهمیت تشخیص نوع نیاز دیگران در این است که درجایی که فرد نیازمند تکافل معنوی است اگر تکافل مادی صورت پذیرد، این امر میتواند باعث بروز آسیبها و مشکلات جدیدی در وی شود.
بهعنوان مثال درجایی که علّت ایجاد یک مشکل در فرد، نه در عجز و ناتوانی او بلکه به دلیل داشتن بیماریهای روحی، روانی و شخصیتیای نظیر تنبلی، ناآگاهی، خستگی، بیحوصلگی، افسردگی و ترس باشد، تکافل مادّی هرچند ممکن است مشکل فعلی فرد را موقتاً مرتفع کند امّا مشکلات جدیدتر و بزرگتری میآفریند که بهمراتب ضرر بیشتری مترتب او میشود.
1. تکافل مادی
هرگونه اقدام و تلاش برای تأمین نیازها یا حل مشکلات مادی و اساسی دیگران نظیر خوراک، پوشاک و مسکن را تکافل مادی مینامیم. این دسته از نیازها و مشکلات فوری و آشکار هستند. لذا عمدتاً تکافل به معنای تکافل مادی انحراف پیدا میکند.
2. تکافل غیرمادی (معنوی)
هر نوع تلاشی برای تأمین نیازها و حل مشکلات روحی و معنوی دیگران -نظیر افسردگی، بیحالی، تنبلی و کمبود محبت- را تکافل معنوی مینامیم. تکافل معنوی بر پایه ترحم و ابراز محبتهای دوجانبه بناشده است.
لذا برخی تکافل معنوی را ازاینجهت که انسان احساس احترام و علاقه نسبت به دیگران میکند، تکافل اخلاقی نامیدهاند. در روایتی از پیامبر(ص) در تعریف صدقه آمده است که: «هر کار خیر و پسندیدهای مصداق صدقه است».
ازآنجاییکه مشکلات روحی و معنوی زمینهساز ایجاد بسیاری دیگر از مشکلات مادی هستند و حل آنها باعث حل دائم بسیاری دیگر از مشکلات میشود، تأمین نیازهای روحی و معنوی از اولویت و اهمیت بیشتری نسبت به تأمین نیازهای مادی برخوردار است.
لذا احادیث فراوانی داریم که در آن افرادی جوان، توانا و آمادهبهکار، نزد حضرات معصومین(علیهمالسلام) میرفتهاند، ولی بهجای کمک مادی به آنها کمکهایی معنوی نظیر ارشاد به کار و دادن ابزار تولید به آنها میکردهاند.
فیالواقع بهجای دادن ماهی به آنها، ماهیگیری یادشان میدادند. با این کار اولاً روحیه خودیاری در افراد احیا میشد و ثانیاً سرمنشأ حل دائم بسیاری از مشکلات مادی دیگر ایشان فراهم میشد.
آسیبشناسی خیریهها
هر امر و پدیدهای میتواند، دچار آسیبهایی شود. پیامبر اکرم(ص) در این رابطه قاعدهای کلان بیان کردهاند: «لكلّ شيء آفة تفسده. هر چیز آفتی دارد که مایه فساد آن میشود».
خیریهها هم از این قاعده مستثنی نیستند. خیریهها در چارچوب نظریه سیستمها مبتلابه آسیبهای روشی و محتوایی هستند.
آسیبهای شکلی یا روشی
مقصود از آسیبهای روشی، آسیبهایی هستند که به شیوه عملکرد خیریهها مربوط میشوند. مسائل کسب و توزیع منابع و امکانات برای خیریهها و نیازمندان را در آسیبهای روشی این نهاد مطرح میشود.
1. عدم اتصال شبکهای خیریهها
به دلیل عدم ارتباط و اتّصال شبکهای خیریهها با یکدیگر و به اشتراک نگذاشتن لیست افراد تحت پوشش خود، برخی افراد نیازمند وسوسه میشوند تا از چند خیریه کمک مالی دریافت کنند. دریکی از گزارشهای فردی، نیازمند در اثر نیاز همسرش به عمل جراحی با هزینهای معادل یک میلیون تومان میشود.
ازآنجاکه خیریهها برای کمک به نیازمندان تا سقف خاصی میتوانند پرداختی داشته باشند، این فرد پس از مراجعه به یکی از خیریهها، تنها موفق به دریافت صد هزار تومان وجه نقد میشود.
با مراجعه به خیریههای دیگر هزینه فرد نیازمند تأمین میشود ولی او به این روند ادامه میدهد تا جایی که ماهانه 12میلیون تومان از طریق خیریهها کسب درآمد میکند. این مثال واقعی بهخوبی ضعف روشی خیریهها را نمایانگر میکند.
2. تمرکز خیریهها بر افراد بهجای اشخاص
«در جوامع سنتی نقش اجتماعی (یا شخصیت) مهمتر از شخص است؛ فرد فقط در درون شبکه روابط اجتماعی خود جلوه و مقامی حقیقی دارد؛ او عضو جداییناپذیر پیوستاری ناگسستنی است که از وی فراتر میرود و او را در دل خود جای میدهد.
در جوامع مدرن، برعکس، «شخص» بر «شخصیت» مقدم است و فرد در گروه خود وضعیتی متزلزل دارد. او هویتهای جمعی خود را ازدستداده و -فاجعه اصلی در آن است که- به «یتیم جمع و مریض جامعه» بدل شده است».
خیریهها عمدتاً افراد نیازمند و نیازهای فردی آنها را مشاهده میکنند و تلاش میکنند تا نیازهای خاص یک فرد را تأمین کنند، حالآنکه آسیبهای اجتماعی ماهیتی شبکهای و گروهی دارند. بنابراین برای حل اساسی و دائمی یک مشکل باید آن را توسط گروههایی که هر فرد بهطور اصیل عضو آنهاست و در آنها هویت و شخصیت پیدا میکند، برطرف نمود. بنابراین احیای اشخاص بر احیای توانمندسازی افراد مُنفرد اولویت دارد.
3. شفافیت پایین
خیریهها به دلیل ماهیت غیررسمیشان بیشترین ضعف را درزمینۀ اطلاعرسانی و شفافیت در فعالیتها دارند. ازآنجاکه از الزامات کسب مجوّز رسمی برای خیریهها شفافیت است، بیشتر خیریهها ترجیح میدهند بهطور غیررسمی به فعالیت بپردازند.
«بر اساس برآورد کمیته امداد، سهم این مؤسسه از کل صدقاتی که در کشور جمعآوری میشود 15درصد است و 85 درصد باقیمانده سهم مؤسسات خیریه است که به علت فقدان نظارت بر عملکرد آنها در بسیاری از موارد مشخص نیست این وجوهات صرف چه مواردی میشود».
عدم شفافیت و گزارشهایی که هرچند وقت یکبار مبنی بر وجود فساد در برخی از خیریهها باعث کاهش اعتماد عمومی نسبت به خیریهها در کوتاهمدت و یأس و ناامیدی خیّرین در بلندمدت میشود.
4. مشکلات مالی
یکی دیگر از آسیبهای شکلی یا روشی خیریهها مشکلات مالی برای تأمین هزینههای روزمره مؤسسات و کارمندان آن است. لذا خیریهها مجبور به تصرف در بخشی از دریافتیهای خود از خیّرین میکنند.
درنتیجه «هزینههای بالاسری زیاد که لزوماً نسبتی با میزان ارائه خدمات هدفمند مؤسسات وقف و خیریه ندارد مانند هزینههای سنگین پرسنل و نیروی انسانی و نیز بسیاری دیگر از هزینههای مبهم و غیر شفاف این مؤسسات، سبب میشود تا بخش بزرگی از منابع موجود نیز به مخارج جاری اختصاصیافته و عملاً فضای کمتری برای رسیدگی به افراد نیازمند باقی بماند».
آسیبهای محتوایی
عمده آسیب شناسیها از نهاد خیریه از نوع شکلی یا روشی است و با پذیرش ساختار و سازوکار موجود این نهاد انجامشده است، حالآنکه در اینجا با آسیب شناسی محتوایی عمده آسیب متوجّه اصلِ نهاد خیریه و فلسفه وجودی آن است.
عمده این آسیبها ناشی از عدم ارتباط رودررو یا چهره به چهره فرد خیّر و فرد نیازمند است. در دستورات اسلامی مجالست و همنیشینی با فقرا و ارتباط مستقیم با آنها موضوعیت دارد.
بهعنوانمثال پیامبر اکرم(ص) دستور میدهند: «سَائِلُوا الْعُلَمَاءَ وَ خَاطِبُوا الْحُكَمَاءَ وَ جَالِسُوا الْفُقَرَاءَ». از دانشمندان سؤال کنید، با حكما گفتگو كنيد و با فقرا نشست و برخاست و همنشینی نماييد.
همچنین در باب صدقه دادن، ارتباط مستقیم با فرد نیازمند را شرط لازم صدقه دادن معرفی میکنند: «الصَّدَقَةُ بِالْيَدِ تَقِي مِيتَةَ السَّوْءِ وَ تَدْفَعُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ وَ تَفُكُّ عَنْ لَحْيَيْ سَبْعِينَ شَيْطَاناً كُلُّهُمْ يَأْمُرُهُ أَنْ لَا يَفْعَلَ».
صدقه دادن با دست خويش از مردن در شرایط و اوضاع بد حفظ مىكند، و هفتاد نوع از انواع بلا را برطرف ميسازد، و از ميان دو فكّ هفتاد شيطانى جدا مىشود كه همگى اقدام کننده به صدقه را به ترك آن فرمان میدهند.
مقصود از صدقه دادن با دست به این معنا نیست که با دست خود پول را به صندوق صدقات بیندازیم یا بهحساب مؤسسات خیریه پول واریز کنیم. بلکه منظور در اینجا صدقه دادن با دست خود به فرد نیازمند در ارتباطی چهره به چهره است که این امر موضوعیت دارد.
بخشی از این حدیث شریف که «صدقه هفتاد نوع بلا را دفع میکند» را میتوانیم بر روی صندوقهای صدقات ملاحظه کنیم، حالآنکه این فرایند کمکرسانی به محرومان یا شیوههای امروزیتر آن از طریق حسابهای بانکی ازآنجاکه مانع ارتباط مستقیم طرفین میشود، بسیاری از فواید و کارکردهای مدّ نظر شارع بر آن بار نمیشود.
1. عدم تأمین نیازهای غیرمادی
همانطور که گفتیم، مهمتر از نیازهای مادّی افراد، نیازهای غیرمادی آنها نظیر عاطفه، محبت و اظهار همدردی است. نهادهای خیریه عاجز از سرکِشی و اظهار محبت و همدردی با تمام افراد تحت پوشش خود هستند. چراکه این نیازها جز از طریق ارتباط مستقیم فرد خیّر و نیازمند تأمین نمیشود.
2. باقی ماندن بخشی از نیازهای مادی
نهادهای خیریه برای کمکرسانی به افراد تحت پوشش خود اولاً دچار محدودیتند و ثانیاً عاجز از فهم اختلاف نیازهای میان افراد مختلف هستند. حالآنکه در اثر ارتباط مستقیم و آمدوشد فرد خیّر با فرد نیازمند، با آگاهی از نوع و میزان نیاز مادی و ابزار همدردی با نیازمند، تا سر حدّ بینیازی به او کمک میکند.
3. بیبهرگی فرد خیّر از برکات مستقیم خیررسانی
امام علی(ع) دستور میدهند که«جالس الفقراء تزدد شكرا». با فقیران همنشین باش تا شکر گذار داشتههای خود باشی. فرد خیّر در اثر ارتباط حضوری با فرد نیازمند، از داشتههای خود احساس رضایت، آرامش و لذّت میکند.
در صورت قطع این رابطه چهره به چهره، فرد دارا با مقایسه دائمی خود با همقطارانش، همواره نسبت به داشتههای خود احساس نارضایتی و محرومیت میکند.
4. استمرار روابط ناعادلانه در توزیع اولیه منابع
اصلیترین علّت شکاف روزافزون میان طبقه دارا و ندار به نوع روابط پولی اولیه در هنگام ارزش گذاری بر کالاها یا خدمات صورت میگیرد.
زمانی که رابطه میان کارگر و کارفرما و نوع نگاه کارفرما به کارگر برادرانه و انسان دوستانه نباشد، کارفرما به کارگر صرفاً به چشمِ عاملِ ارزشافزوده سرمایههایش نگاه میکند، لذا تمام تلاش خود را برای یافتن پرکارترین و ارزانترین کارگر صرف میکند.
لذا عامل اصلی شکاف نجومی میان طبقه دارا و ندار در همان مرحله نخست توزیع منابع و امکانات رخ میدهد. برخی از افراد دارا برای جبران عذاب وجدان خود به دلیل دریافت ناعادلانه در هنگام توزیع اولیه منابع و ارضای حسّ نوعدوستی خود، ممکن است بخش کوچکی از داراییهایش را با منّت و خوشنامی و معافیتهای مالیاتی به خیریهها ببخشد. امّا در صورت تغییر مَنظَر افراد نسبت به یکدیگر در نهادهای تکافل، این شکاف وسیع طبقاتی میتواند به حداقل ممکن برسد.
ارائه راهکار
جهت ارائه راهکار برای طرح بهترین راه ممکن برای گسترش امر خیر و نیکوکاری در جامعه اسلامی با همان دیدگاه سلبیای که خیریهها مورد نقادی قرار داده شد، به ارائه دو راهکارهای ایجابی با رعایت اولویت میپردازیم.
1. تقویت و احیای نهادهای فعال در حوزه تکافل
تأکید بر احیا و تقویت نهادهای فعّال در حوزه تکافل اجتماعی، راهکار اصلی و اولیه اسلام برای گسترش خیرات و مبرّات در جامعه اسلامی محسوب میشود.
حوزه تکافل اجتماعی نهتنها در مورد تأمین نیازهای اساسی (خوراک، پوشاک و مسکن) است، بلکه در مورد حقوق طبیعی پنجگانه(حق حیات، آزادی، آموزش، شرافت و تمّلک) نیز صدق میکند.
اهتمام به نهادهای تکافل اجتماعی به معنی تقویت نهادهایی است که افراد نیازمند بهطور اصیل و طبیعی به عضویت آنها درآمدهاند. بر اساس میزان و سطح علاقهها، وابستگیها و مسئولیت پذیریهای متقابل مشترک میتوانیم نهادهای موضوع تکافل را طبقهبندی کنیم. «تکافل میتواند بین فرد و خودش، بین فرد و نزدیکانش، بین فرد و اجتماع، بین امّت و امّتها و بین یک نسل و دیگر نسلها باشد».
پس از تتبّع در قرآن و عترت به نهادهای موضوع پیمیبریم. این نهادها عبارتنداز نهاد خانواده، نهاد خویشاوندی، نهاد عشیره، نهاد همسایه، نهاد دوستی و نهاد اخوّت و برادری.
این نهادها بستر تحقق عملی امر خیر و نیکوکاری، بر اساس مبانی تکافل در جامعه اسلامی را فراهم میآورند. به میزانی که در هرکدام از این نهادها روابطی عمیقتر وجود داشته باشد، کارکرد آنها در گسترش امر خیر و نیکوکاری گستردهتر خواهد بود.
این نهادها هیچکدام از آسیبهای روشی و محتوایی خیریهها در وضع موجود را ندارند. از یکسو افراد در نهادهای موضوع تکافل، هزینههای انجامشده برای فرد دیگر را هزینه برای غیر خود بهحساب نمیآورند.
بهعنوانمثال هزینههایی که یک پدر برای فرزندش میکند، مخارج خانواده محسوب میشود نه مخارج شخص پدر. به دلیل ارتباط مستقیم افراد نیکوکار و نیازمند احتمال ابتلای نهادهای موضوع تکافل به آسیبهای محتوایی خیریهها بسیار پایین است.
پیامبر(ص) در مورد اولویت خویشاوندان در صدقه دادن میفرمایند: «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج». آنجا كه خويشاوند نيازمندى وجود داشته باشد جاى صدقه دادن به ديگرى نيست.
همچنین ایشان خیرات و بخششها را اینگونه درجهبندی میکنند: «ثواب یکدرهم صدقه ده درهم، و ثواب یکدرهم قرض هجده درهم، و ثواب یکدرهم صله اخوان بيست درهم، و ثواب یکدرهم صلهرحم بیستوچهار درهم است».
فردی از امام صادق(ع) پرسید كه صدقه را به گدايانى كه بر در خانهها مىآيند، بدهيم يا به آنها ندهیم و نگهداریم تا به خويشاوندان خود بدهيم؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمودند: « لَا بَلْ يَبْعَثُ بِهَا إِلَى مَنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ قَرَابَةٌ فَهَذَا أَعْظَمُ لِلْأَجْرِ». نه، بلكه بايد صدقه را به خويشان داد؛ زيرا پاداشش بيشتر است.
پیامبر(ص) رسیدگی به همسایگان را یکی از ملاکهای جامعه ایمانی برشمرده و میفرمایند:« هر کس با شکم سیر بخوابد درحالیکه همسایه او گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.
اگر اهل یک منطقه و آبادی شب را به صبح برسانند درحالیکه در میان آنها یک نفر گرسنه وجود داشته باشد، خداوند به هیچکدام از آنها در روز قیامت، نظر رحمت نخواهد داشت».
ایشان درباره کارکردهای نهاد همسایه در محرومیت زدایی میفرمایند: «حسن الجوار يعمر الديار و ينسئ في الأعمار». رعايت حقوق همسايه، باعث عمران و آبادانی شهرها و افزایش عمر افراد میشود.
طبق این روایات یکی از ملاکهای مهم توسعهیافتگی جوامع، سطح ارتباط متقابل خویشاوندان و همسایگان در آن جامعه است. به میزانی که این ارتباط مستحکمتر باشد، آن جامعه توسعهیافتهتر است.
امّا اگر در جامعهای هر خانه، چون سلولهای انفرادی یک زندان تعریف شود که زندانیِ در آن، از سلول کناری اطلاعی ندارد، نرخ امید به زندگی و نرخ رفاه در آن جامعه توسعهنیافته پایین خواهد بود.
در باب نهاد حقوق برادران دینی امام باقر(ع) میفرمایند: «ازجمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش اين است كه گرسنگى او را سير كند و پوشاک او را تأمین کند و از گرفتاريش نجات بخشد و بدهيش را بپردازد و چون بميرد سرپرستی خانواده و فرزندانش را عهدهدار شود».
همچنین امام صادق(ع) درباره اهمیت و اولویت رسیدگی جامعه ایمانی به یکدیگر میفرمایند: «اگر یکدرهم به برادر مسلمان خود عطا کنم، بهتر ميدانم كه صد درهم صدقه بدهم و یکلقمه كه برادر مسلمانم بخورد، از آزاد کردن برده نزد من محبوب تر است».
از این مجموعه روایات موجود در باب تکافل اجتماعی استنباط میشود که بهترین راه ترویج امر خیر و نیکوکاری در جامعه اسلامی، از مجرای نهادهای تکافل اجتماعی صورت میپذیرد. در جامعه اسلامی نظام محله با محوریت مسجد و ائمه جمعه و جماعت، وظیفه اصلی شناسایی و رسیدگی به نیازمندان را بر عهدهدارند.
این نهادها به دلیل شناخت بیشتر به نوع و مقدار نیاز افراد، توان بیشتر با ضریب خطای کمتری نسبت به خیریهها برای توزیع منابع محدود با اولویتبندی درست دارند.
بیشتر بخوانید :
2. تغییر کارکرد خیریهها از دلالی به واسطهگری
همانطور که اشاره شد یکی از چالشهای مؤسسات خیریه عدم درگیر شدن آنها با زندگی جامعه هدف است. یکی از نقاط قوّت نهادهای خیریه درگذشته واسطهگری برای ارتباط مستقیم و نزدیک میان بانیان خیر و متن و بطن زندگی افراد نیازمند بود.
مؤسسات خیریه در دوران کنونی بهجای اینکه همچون مشاورین املاک دلّال امر خیر شوند و بخش قابلتوجهی از خیرات و نذورات را صرف هزینههای جاری مؤسسات خیریه و پرسنل آن کنند، باید با تأکید بر نقش واسطهگری خود در اتصال و ارتباط و معرفی گروهها و مناطق محروم و بیکس و کار به افراد خیّر و نیکوکار جامعه ایمانی، نقش مکمّلی در تقویت نهاد اخوّت و برادری ایفا کنند.
بنابراین خیریّهها باید کاملاً داوطلبانه و غیرانتفاعی باشند. در مواردی که عموم جامعه ایمانی امکان رسیدگی به محرومین را دارند در درجه نخست بدون اینکه از خیّرین دریافتی مستقیم داشته باشند، تنها باید نقش شناسایی میدانی و معرفی افراد نیازمند به افراد خیّر را داشته باشند.
در درجه دوم و بهعنوان استثنای این قاعده، درصورتیکه افراد خیّر به دلایلی چون بیماری و ناتوانی نتوانند مستقیماً به افراد نیازمند کنند به خیریهها در این امر وکالت میدهند. در مواردی همچون درمان بیماریهای خاص مثل سرطانکه اصالتاً وکالت پذیر است، خیریهها میتوانند بهصورت مستقل عمل کنند.
در نگاه آرمانی، خیریهها در درون مساجد بهعنوان پایگاههای شناسایی نیازمندان و رسیدگی به آنها شکل میگیرند. هر محله یک مسجد و هر مسجد یک خیریه در درون خود باید داشته باشد. درصورتیکه یک محلّه نسبت خیّرین آنها بیش از نیازمندان آن باشد، خیررسانی به محلههای دیگر سرایت میکند.
وضعیت خیریهها در عصر مدرن
خیریهها با این وضع موجود، راهکار اولیه و اصلی مدنظر اسلام برای گسترش فرهنگ احسان و نیکوکاری در جامعه اسلامی محسوب نمیشوند.
بلکه گسترش بیشازحد و لجامگسیخته آنها میتواند باعث کاهش حجم خیرات و تقلیل کارکردهای جانبی خیررسانی در جامعه گردد. راهکار اصلی و اولیه و کامل اسلام برای تأمین تمام نیازها و حل همه مشکلات پایبندی به نظریه تکافل اجتماعی است.
هرچند خیریهها با تخصصی شدن از یکسو و اصلاح اشکالات روشی خود و با ادغام در نهاد مسجد از سوی دیگر، میتوانند به حیات خود ادامه دهند.
ممکن است سؤالی مهم به ذهن متبادر شود که با مدرنيزه شدن جوامع، نهادهای موضوع تكافل، درهرصورت تضعيف خواهند شد و احیا كردن آنها عملی نيست و ما مجبوریم دست به دامان مسکّنهایی چون خیریهها شویم.
با دو تحلیل میتوان پاسخهای مختلفی به این سؤال مهم داد. در تحلیلی برون گفتمانی، مدرنیته یک مصنوع بشری است و هیچ مصنوع بشری وجود ندارد که دستخوش تحوّل نگردد، هرچند ممکن است شروع این تحوّل قرنها طول بکشد.
با نگاهی به تاریخ تمدّنهای بشری بهخوبی پی به این حقیقت میبریم كه همانطور که سیطره و هیمنه مسیحیت بر اروپای قرونوسطا نتوانست پایدار بماند، سیطره و نفوذ مدرنیته بر مناطق تحت نفوذش ابدی نخواهد بود.
مدرنیته تنها تا زمانی هر آنچه سخت و استوار است را دود میکند و به هوا میبرد که نزد طرفدارانش محبوب و مقبول باشد، امّا زمانی که مبانی و محصولات آن -همچون تمدّنهای پیشین- به چالش کشیده شود و پارادایمهای رقیبی برای سبک زندگی بهتر، تولید یا بازتولید شوند، خودِ مدرنیته بهتدریج دود میشود و به هوا میرود.
در تحلیلی درون گفتمانی، اگر هدف از مدرن شدن جوامع ارتقاء سطح کیفی و کمی زندگی انسانها یا رسیدن به سعادت است، تضعیف یا حذف نهادهایی که فرد بهطور طبیعی عضو آنهاست و پاسخگوی سطح وسیعی از نیازهای مادی و غیرمادی او هستند، حداقل انحرافی از آرمان مدرنیته بهحساب خواهد آمد.
اینکه هرکدام از نهادهای فعّال در حوزه تکافل چگونه میتوانند تقویت و احیا شوند و در هر یک از آسیبهای اجتماعی موجود نقشآفرینی کنند، خود نیازمند پژوهشهای مستقل دیگری است.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "آسیبشناسی خیریهها در بستر نظریه تکافل اجتماعی" نوشته "محمّدرضا آرام" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده و در سیویلیکا منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید