امروزه خیریهها با فعالیتهای غیردولتی و غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت رفاه و خدمات عمومي به انجام فعاليت میپردازند و هدفشان كاهش دردها و افزايش منافع فقرا و محیطزیست و تأمين خدمات اجتماعي است. خیریهها در ايران به دليل نوپايي خود دچار مسائل و مشكلاتي هستند، اگرچه در نگاه اول، همواره بحثهایی چون « كمبود اعتبار و مسائل و مشكلات مالي » بهعنوان نقطه سنگيني موانع موجود درراه فعاليت اين سازمانها خودنمايي كرده است اما به نظر میرسد مهمترین مسائل پيش روي آنها مربوط به مشكلات درون خود سازمانها است.
مشكلاتي كه با توجه به ساختار سازمانها طبيعي مینماید ولي میتوان با بهکارگیری راهبردهای مناسب و اثرگذار براي غلبه بر آنان، موجبات کارایی هر چه بيشتر سازمانهای مردمنهاد را فراهم نمود و آسیبها را شناسايي و آنها را مرتفع كرد تا زمینههای رشد و شكوفايي اين سازمانهای مردمنهاد را نظارهگر باشيم.
هدف اصلی در این تحقیق بررسی آسیبها و چالشهای پیش روی مؤسسات خیریه استان خراسان رضوی است. بر این اساس به بررسی دلایل و چرایی ناکارآمدی این مؤسسات در استان پرداختهشده است. برای تحقق اهداف تحقیق حاضر با مسئولین 23 موسسه خیریه در سطح شهر مشهد مصاحبههای عمیق صورت گرفته است.
نتایج مصاحبهها با استفاده از روش کدگذاری داده محور مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است. بر نتایج پژوهش میتوان عملکرد سازمانهای دولتی را در سه سطح عاملیتی، فرایندی و ساختاری موردبررسی قرارداد. در سطح عاملیتی نوع فعالیت سازمانهای خیریه مورد مؤسسات موردبررسی دارای مدیران و کارکنان توانمند و دارای ازخودگذشتگی و ایثار میباشند.
در سطح فرایندی با مباحثی همچون کیفیت مالی، کیفیت اطلاعرسانی و عوامل مربوط به مردم روبهرو هستیم. کیفیت مالی مؤسسات خیریه موردبررسی نامطلوب، کیفیت اطلاعرسانی ضعیف و استقبال مردم خوب و اعتماد مردم به این مؤسسات کم هست. شاید در کنار هم قرار گرفتن استقبال زیاد مردم از مؤسسات خیریه و اعتماد کم مردم به مؤسسات خیریه نشانگر عدم توافق در خیرین برای کمک به مؤسسات خیریه هست.
در سطح ساختاری نیز با ارتباط مؤسسات خیریه با سایر نهاد و سازمانهای دولتی و تأثیر این مؤسسات بر سیاستها و برنامههای دولت روبهرو هستیم. همانطور که دادههای مستخرج از مصاحبهها نشان میدهد ارتباط مؤسسات خیریه با سازمانهای دولتی ضعیف و نامناسب است.
یافتن الگوهای مشارکتی:
جمعيت شهرنشين دنيا در فاصله سالهای 1970 تا پايان قرن بيستم، با جهشي بيسابقه رشد يافته است. اين مسئله در كنار ضرورت وجود امكانات، درخواستها و نيازها، تغيير نقش ساكنين شهر به ”شهروند“ را در مطالعات شهري به موضوعي محوري بدل ساخته است.
چنانچه بخواهيم در توسعه شهرها، پاسخگوي احتياجات امروزی باشيم و سهم نسلهاي آينده از منابع را نيز در نظر بگیریم، بايستي اداره شهرها را برپایِ مشاركت آگاهانه شهروندان تعريف و برنامهريزي كنيم. اين برنامهريزي اقتضا ميكند كه نهادهای غيردولتي بهعنوان شريك و نه رقيب در امور مربوط به اداره شهرها مشاركت داشته باشند. همچنين، با اعمال سياست تمركززدايي، قدرت تصميمگيري اجتماعات محلي افزايش يابد و توانمندسازي در سطوح پائين و اطلاعرساني و فضاي امن از بالا فراهم شود.
امروزه، پيروان نظريهها و ديدگاههاي مختلف توجه خود را به حمايت از مشاركت تمام افراد در اداره امور جامعه معطوف ساخته و در پي ايجاد بستر مناسب و يافتن الگوهاي مشاركتي براي اين بستر و شهروندان هستند. همانگونه كه از معناي كلمه شهروند ميآيد، درکلیترین برداشت شهروند فردي ساكن شهر است كه قوانين، دستورالعملها و اصول تدوینشده شهر، سكونت او را به رسميت ميشناسد.
اما بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد كه شهروندي در هر زمان و هركجا به شكل واقعي پا گرفته، متضمن حقوقي موردقبول اكثريت جامعه بوده است. اما در كنار آن داراي وظايفي نيز هست كه بر اساس ارزشها و قواعد هر جامعه مشخص ميشوند. نكته مهم در برخورداري از حقوق و انجام وظايف، مشاركت است. مشاركت فعال پايه و اساس شهروندي است و چنانچه ساكنين شهري از مشاركت فعال و همهجانبه محروم باشند، نميتوان آنان را شهروند بهحساب آورد. در حقيقت، مشاركت تعريف كننده شهروندي، جزئي از حقوق و رمز انجام وظايف شهروندي است.
نكته قابلتأمل در راستاي تبديل افراد به شهروندان مشارکتجو آن است كه سیاستگذاریها، برنامهریزیها، و طراحي الگوها متناسب با مقتضيات جامعه باشد. بدين معنا كه ابتدا بايستي شناخت مناسب نسبت به جامعه و شرايط آن و نگرشها و رفتارهاي افراد به دست آورد و سپس مطابق با آن و برحسب اولویتها اقدام به برنامهریزی و طراحي الگوها نمود.
جامعه ايران نيز درزمینهٔ مشاركت از ويژگي خاصي برخوردار است كه بدون شناخت آنها نمیتوان اقدام به ارائه الگوها نمود. از منظر برخي صاحبنظران به دلايل گوناگون تاريخي و فرهنگي مشاركت اجتماعي داراي تناقضي ریشهدار است. اين تناقض نشان میدهد كه ايرانيان در عرصههای غيررسمي و خصوصي سخت مشارکتجو بودهاند، ليكن در عرصههای رسمي، مشارکتجو هستند.
از طرفي ديگر، اینگونه همکاریها و مشارکتها در بسياري از اين عرصهها مبتني بر اجبار و غيرانتخابي بوده است. اين نكته معناي فني و تخصصي مشاركت اجتماعي را با خصايص هدفمند بودن، آزادي انتخاب و ... بسيار پيچيده میسازد. اين پيچيدگي نشانگر وجود پیششرطها و الزامات خاص است كه بايستي شناسايي شوند.
تشکيل موسسه خيريه تجلي حس نوعدوستی است که در جایجای ايران قابلمشاهده است بهگونهای که امروزه در ايران بيش از 70 هزار موسسه خيريه به ثبت رسيده است و صدها و شايد هزاران موسسه مشابه دیگر نیز بهصورت غیرقانونی به فعاليت خود ادامه میدهند.
برای مطالعه :
کار آفرینی اجتماعی؛ راهی برای دستیابی به ارزش اجتماعی و اقتصادی
در دنيا نيز مؤسسات خيريه در چارچوب سازمانهای غیردولتی موسوم به "مردمنهاد" تعريف میشوند که تعداد آنها مثلاً در امريکا ویل هند به بيش از دو ميليون مورد میرسد و در حوزههای مختلف مشغول فعاليت هستند. براي مثال در کشورهاي غربي بعد از آغاز و ادامه بحران اقتصادي که به افزايش فقر و بیخانمانها منجر شده؛ اين مؤسسات پوشش اين افراد را در خلائ ناتواني دولتها به عهده گرفتهاند.
شايد بتوان گفت مهمترین درسي که میتوان از اين مؤسسات مردمنهاد خارجي گرفت ، اين است که معمولاً اين مؤسسات حول يک هدف مشخص شکل میگیرند و همهکسانی که در آن مورد تجربه و تخصص دارند گردهام میآیند و از مزیتهای مطلق و نسبي خود براي پيشبرد هدف بهره میگیرند. بهعبارتدیگر موسسهها و نهادهای خيريه غرب نيز همانند ساير تشکلاتشان تخصصیشدهاند و همين امر به قوام و دوام آنها کمک کرده است.
وجود يک چنين پیشینهای ايجاب میکند که درراهاندازی يک موسسه خيريه يا مردمنهاد دستکم دونکته را در نظر گرفت.
نخست اهميت روزافزونی است که اين مؤسسات با روند جهانیشدن پيدا میکنند و اين ايجاب میکند که براي فعاليت در اين نهادها بايد ديد فراخ و گسترده داشت و به عبارتي " جهاني" فکر کرد اما" محلي " عمل نمود.
دوم اينکه بايد يک آسیبشناسی از مؤسسات خيريه رايج در کشور کرد تا با بررسي نتايج آن از عواملي که باعث رکود در فعاليت اين سازمانها میشود پرهيز کرد و در مقابل از تجارب مثبت و مفيد آنها بهره گرفت. چنانکه گفته میشود" گذشته چراغ راه آينده است". لذا در این تحقیق به بررسی آسیب شناسانه این نمادها میپردازیم و راهکارهای عملیاتی افزایش کارایی آنها را ارائه خواهیم کرد.
اهمیت موسسات خیریه:
امروزه مؤسسات خیریه بهمنزله شاخهاي از بخش سوم، در كنار بخشهای دولتي و خصوصي سر برافراشتهاند و بهسرعت درحالتوسعه و گسترش ميباشند. بخش سوم اصطلاحي است براي بيان بخشي كه متفاوت با بخشهای خصوصي و دولتي و داراي ماهيتي داوطلبانه است.
بخش سوم فاصله ميان دولت و مردم را با تشكلي مردمي پر ميكند و اهدافي را كه نه دولتي و نه انتفاعي است، دنبال مينمايد. خیریهها بهعنوان سازمانهای غيردولتي، شاخهاي از خانواده بخش سوم هستند كه بهصورت سازمانهای غيرانتفاعي، سازمانهای خيريه، سازمانهای بشردوستانه و سازمانهای داوطلبانه ایجادشده و توسعهیافتهاند.
در بسياري از كشورها به سازمانهای غيردولتي بهمنزلهي ركني از جامعه مدني نگريسته ميشود و ساير بر اين باورند كه با رشد اين نوع سازمانها از بازار گرایی و دولتگرايي بیشازحد كه از بحرانهای امروز دنياست، كاسته شده و نوعي تعادل بين بخشهای مختلف جامعه ايجاد ميگردد.
مديريت توسعه در رويكرد جديد خود در كشورهاي درحالتوسعه نيازمند همكاري و همياري ميان بخشهای خصوصي، دولتي و سازمانهای غيردولتي است. در توفيق برنامههاي توسعه نقش مشاركت مردمي بسيار مؤثر و تعيينكننده است. درواقع هر كشوري ميبايد راهكارهاي توسعه خود را خود طراحي كند و بنا به مقتضيات و شرايط خاص و با بهرهگيري از توانمندسازي انساني كه معطوف به مشاركت نيروهاي بومي و متخصص كشورهاست، مديريت توسعه را به حركتي مردمي تبديل كند.
سازمانهای غيردولتي نيز در اين شرايط جايگاه عمدهاي در توسعه پیداکردهاند، زيرا سازمانهای مذكور ميتوانند با ايفاي نقشها و كاركردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي، بخش دولتي را در امور توسعه ياري دهند و بهطور مؤثری در فرآيند توسعه عمل كنند. سازمانهای غيردولتي با ساختارهاي انعطافپذير و گستردگي و پراكندگي در نقاط دوردست كشور قادر به انجام بسياري از فعالیتها هستند، كه دولتها و بخش خصوصي توانايي انجامدادن آنها را ندارند.
امروزه خیریهها با فعالیتهای غیردولتی و غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت رفاه و خدمات عمومي به انجام فعاليت میپردازند و هدفشان كاهش دردها و افزايش منافع فقرا و محیطزیست و تأمين خدمات اجتماعي است . خیریهها در ايران به دليل نوپايي خود دچار مسائل و مشكلاتي هستند ، اگرچه در نگاه اول ، همواره بحثهایی چون « كمبود اعتبار و مسائل و مشكلات مالي » بهعنوان نقطه سنگيني موانع موجود درراه فعاليت اين سازمانها خودنمايي كرده است اما به نظر میرسد مهمترین مسائل پيش روي آنها مربوط به مشكلات درون خود سازمانها است.
مشكلاتي كه با توجه به ساختار سازمانها طبيعي مینماید ولي میتوان با بهکارگیری راهبردهای مناسب و اثرگذار براي غلبه بر آنان ، موجبات کارآیی هر چه بيشتر سازمانهای مردمنهاد را فراهم نمود و آسیبها را شناسايي و آنها را مرتفع كرد تا زمینههای رشد و شكوفايي اين سازمانهای مردمنهاد را نظارهگر باشيم.
هدف اصلی در این تحقیق بررسی آسیبها و چالشهای پیش روی مؤسسات خیریه استان خواهد بود. بنابراین بر این اساس به بررسی دلایل و چرایی ناکارآمدی این مؤسسات در استان خواهیم پرداخت .
سازمان های غیر دولتی:
قرن بیستویکم را قرن مشارکت و سازمانهای غیردولتی نام نهادهاند؟ بدان جهت که جهان پیچیده و پرمخاطره آینده، تواناسازی آحاد مردم و مشارکت فعال آنان را در تمامی عرصهها طلب میکند. جهان تنها در پرتو مشارکت فعال تمام جوامع، تنگناهای آینده بشریت را پشت سر خواهد گذاشت. در این میان گسترش مشارکت در کشورهایی که به دلایل تاریخی و سیاسی، فعالیت کمتری در عرصههای مشارکتی داشتهاند، ضرورتی اجتنابناپذیر است. واژه سازمانهای غیردولتی اولین بار توسط سازمان ملل متحد استفاده شد. منظور این سازمان دستهای از سازمانهاست که در سطح بینالمللی، منطقهای، ملی و یا محلی بدون کنترل دولت فعالیت میکنند.
سازمانهای غیردولتی تشکلی سازمانیافته، مستقل، داوطلبانه، منعطف، دموکراتیک، غیرسیاسی، خیریهای، نوعدوستانه و غیرانتفاعی است که فعالیتهای خود را برای کمک به تقویت بنیه اجتماعی و اقتصادی گروههای حاشیهای، حل معضلات عامه و یا مسائل قشر خاص متمرکز کرده است.
سازمان غیردولتی، به انجمن، جامعه، بنیاد، مؤسسه خیریه، اتحادیه غیرانتفاعی و یا سایر اشخاص حقوقی بانامهای مشابه اطلاق میشود که در نظام قانونی خاص خود، جزئی از حاکمیت (دولت) محسوب نشده و بهمنظور کسب درآمد فعالیت نمیکنند و نباید و نمیتوانند سود حاصله از بین اعضا تقسیم کنند.
در جامعهشناسی سیاسی، انجمنها داوطلبانه جزئی از نیروهای اجتماعی هستند که حد واسط بین حوزه اقتصادی و سیاسی بوده و بخش اصلی حوزه عمومی را میسازند. این سازمانها ابزارهای اعمالنظر و اثرگذاری مردم بر دو حوزه دیگر میباشند.
بهعبارتدیگر گروهی از افراد که بهطور داوطلبانه و باهدف غیرانتفاعی گردهام میآیند و در سطح محلی، ملی یا بینالمللی فعالیت میکنند.
پس تشکل غیردولتی عبارت است از نهادی مستقل، بدون وابستگی به دولت، که به دست افرادی خیرخواه و بشردوست اداره میشود. آنها برای انجام هدفی مشترک و معین گرد هم آمدهاند تا خدمات مشخصی را بهصورت داوطلبانه و غیرانتفاعی انجام دهند و نسبت به مردمی که برای خدمت به آنان اعلام موجودیت نمودهاند احساس مسئولیت کنند.
سازمانهای غیردولتی، دارای کارکردهای زیادی هستند که ناشی از نوع ساختار و ماهیت داوطلبانه آنهاست. کارکردهای سازمانهای غیردولتی را میتوان بهصورت:
1ـ اطلاعرسانی
2ـ پایداری تولید و مصرف
3ـ بسیج مردم (جلب مشارکتهای مردمی)
4ـ ایجاد، گسترش و تقویت هماهنگی بین بخشهای دولتی و مردم
5ـ گسترش نظارت عمومی
6ـ ارزیابی و پروژهها و فعالیتهای عمومی
7ـ گسترش و تقویت ارتباطات بینالمللی
8ـ بسیج منابع(جلب سرمایه)
9ـ افزایش بهرهوری
به چهار جزء اصلی در فرآیند توسعه اشاره میشود که سازمانهای غیردولتی بهطور مؤثری میتوانند در انجام دادن آنها ایفای نقش کنند که عبارتند از:
1ـ جهت دادن به تلاشهای افراد برای تحقق اهداف
2ـ تأکید بر ایجاد تغییر در جامعه
3ـ رعایت اصول ارزشی در امر توسعه
4ـ استمرار در امر توسعه.
این سازمانهای باید واجد صلاحیتها و شایستگیهای حرفهای باشند تا بتوانند با اثربخشی اهداف خود را تحقق بخشند. گاهی این صلاحیتها در اعضای سازمان وجود دارد و گاهی نیز باید این تخصصها را از خارج سازمان بهصورت مشاورهای موقتی تأمین کرد؛ لیکن اتکای آنها بر منابع داخلی و محلی و منطقهای باشد و سپس از مناقع خارجی که تعهدات محدودکنندهای را ایجاد نمیکنند، استفاده نمایید.
نوآوری و خلاقیت و ارادی ایدههای نو در اثربخشی سازمانهای غیردولتی نقش عمدهای ایفا و بقای این سازمانها را تأمین میکنند. اگر سازمانهای غیردولتی نتوانند خود را با شرایط روز تطبیق دهند و برای باقی ماندن در عرصه رقابتی، از نوآوری و خلاقیت بهرهای نداشته باشند، محکومبه زوال خواهند بود. این سازمانهای به علت کوچکی و استقلال عمل بهسادگی میتوانند ایدههای نو را مطرح کرده، بیازمایند و بهکارگیرند و این مزیتی است که سازمانهای بزرگ و دیوانسالار در آن محروماند.
نکتهای که در ارتباط با نقش سازمانهای غیردولتی و رابطه دولت در این زمینه باید اشاره شود، این است که هیچگاه زمینه فعالیت سازمانهای غیردولتی بهاندازهای نخواهد بود که به آنها اجازه دهد تا بهتدریج دولت را از صحنه خارج، و رفتهرفته نیروهای نئولیبرال را در جامعه گسترش دهند.
از طرفی، بسیاری از سازمانهای غیردولتی با این فرض کار میکنند که دولتها باید تعهداتی را قبول کرده و مسئولیت اقداماتی را که آنها انجام میدهند و یا ناکام در پیاده کردن آنها میباشند، بر عهده گیرند. از طرفی، در رابطه فعالیت بخش دولت و بخش سازمانهای غیردولتی در جامعه و عرصههای مختلف، همواره چهار الگو وجود داشته که طی آن، نحوه فعالیت سازمانهای غیردولتی در کنار دولت بهخوبی مشخصشده است. این چهار الگو بدین قرار میباشند:
1ـ الگوی ایستا،
که با ویژگی فعالیت محدود دولت و یک بخش ضعیفتر سازمانهای غیردولتی مشخص میشود
2ـ الگوی آزاد،
که با ویژگی فعالیت محدود دولت و یک بخش قوی سازمانهای غیردولتی مشخص میشود؛
3ـ الگوی دموکراتیک اجتماعی،
که مشخصه آن، درگیری وسیع دولت در فعالیت رفاه اجتماعی و درگیری محدود بخش سازمانهای غیردولتی است؛ و در فرجام
4. الگوی انبازی و شراکتی،
که در آنهم دولت و هم بخش سازمانهای غیردولتی فعالانه و اغلب با همکاری همدیگر در حل مسائل جامعه درگیرند. رزاقی معتقد است که فقدان دانش و ادبیات نظری در عرصه سازمانهای غیردولتی، بسیاری از این سازمانها را وابسته به دولت کرده است و این برای دولتها بد نیست. چراکه دولتها همواره برای مشروعیت خود به نهادهای مدنیای نیازمندند که این مشروعیت را برای آنها به ارمغان بیاورد.
درحالیکه ازیکطرف، دخالت دولت در امور این سازمانها، علاوه بر پارادوکسی که با جوهره این سازمانها ایجاد میکند، هیچگاه نمیتواند در دایره توانمندسازی این نمادها، و حتی دولت ثمری داشته باشد و از سویی، خاطره ناخوشایندی که ازاینگونه نمادها در جامعه برجای میماند، توسعه نهادهای مدنی را با مشکلات فرهنگی مواجه میسازد.
بههرحال باید به یادداشت که دخالت در این راستا، تا زمانی موضوعیت دارد که بسترسازیها را موردتوجه قرار دهد، در غیر این صورت، سرنوشت این سازمانها همانند سرنوشت سازمانهای شترمرغی خواهد بود. در ضمن فراموش نکنیم که سازمانهای غیردولتی بهعنوان نمود نهادهای مدنی بهمنظور کاهش حجم دولت و ایجاد مشارکت مدنی در دنیا شکلگرفتهاند.
ازاینرو، سازمانهای غیردولتی دولت سالار، چه به لحاظ نظری و چه از زاویه کارکرد اجتماعی با بنبست مواجه خواهند شد. به نظر عبیدالله خان در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه با کارگزاریهای گوناگون توسعه بهمنظور انجام برنامههای اجرایی خاص، دست به تشکیل سازمانهای محلی زدهاند.
این قبیل سازمانها، بهمنزله بسط بوروکراسی دولتی تلقی میشوند و وظیفه آنها بیش از آنکه بسیج منابع محلی و خودگردانی باشد، دریافتمنابع خارج از محل است. درمجموع با الهام از مبانی مفهومی و نظری مباحث مربوط به آسیبشناسی سازمانهای غیردولتی بررسی در قالب مدل زیر دنبال شده است.
مدل آسیبشناسی سازمانهای غیردولتی |
ارائه راهکار و پیشنهاد |
شناسایی مسائل و مشکلات سازمان |
شناخت |
مدل آسیبشناسی سازمانهای غیردولتی
یافتن الگوهای موجود در داده ها:
در بررسيهاي کيفي، نخستين گام در تحليل دادهها، خواندن اصلي و اوليه يادداشتها در ميدان پژوهش بهمنظور تشخيص هرگونه مضمون، درونمایه، و يا فرضيههايي است که بايد موردتوجه قرار گیرد و يا از آنها صرفنظر شود. پژوهشگر بايد بهگونهای نظامدار، هرگونه موضوعات عمده، مسائل يا درونمایههای عمدهاي را که در سوابق وجود دارد استخراج کند.
دومين گام، رمزگذاري هرگونه الگوي نظامدار در يادداشتها و انجام تحليل محتواي عميق است. البته اين راهبرد تحليل از طريق انجام کدگذاري به گونه مستقل و تحليل محتوا بهوسیله اشخاص مستقل و جداگانه تقويت خواهد شد. يافتن الگوهاي موجود در دادهها پژوهشگر را قادر ميسازد يافتههاي خود را با مفاهيم و درونمایههای موجود در پيشينه پژوهشي مربوط سازد. اين کار به توليد تئوري، مدلها يا تعميمهاي مبتني بر تئوري کمک ميکند.
بهبیاندیگر، تحليل دادههاي كيفي تلاشي است درراه ابراز يك نظر كلي درباره روابط بين طبقههايي از دادهها که بناي يک تئوري را پایهریزی ميکنند.
روش نمونهگیری در این پژوهش نمونهگیری هدفمند بوده است. در نمونهگیری هدفمند، نمونهها با توجه به اهداف تحقیق، آگاهانه و برای پوشش دادن تمامی مسئله تحقیق، انتخاب میشوند. محقق به نمونههای جدید مراجعه میکند تا از تجربههای جدید و متفاوت برای غنای بیشتر تحقیق استفاده کند. نحوهی مراجعه به نمونهها بهصورت رفت و برگشتی و دایرهای است تا اطلاعات کسبشده از مشارکتکنندگان به اشباع نظری برسد.
بیشتر بخوانید :
این نمونهگیری به تعبیر «گلی رز و اشتراوس نمونه گامبهگام و در پیوند با میدان است». نمونهها با حداکثر نوسان انتخاب میشوند. در این نمونه سعی میشود تا با اساتید و صاحبنظران و مدیران با نگرشهای متفاوت مصاحبهصورت گیرد. در این پژوهش با تعداد 23 مدیر مؤسسات خیریه مصاحبه انجام گرفت.
اهداف و فعالیتهای مؤسسات خیریه
مديريت توسعه در رويكرد جديد خود در كشورهاي درحالتوسعه نيازمند همكاري و همياري ميان بخشهای خصوصي، دولتي و سازمانهای غيردولتي است. در توفيق برنامههاي توسعه نقش مشاركت مردمي بسيار مؤثر و تعيينكننده است. درواقع هر كشوري ميبايد راهكارهاي توسعه خود را خود طراحي كند و بنا به مقتضيات و شرايط خاص و با بهرهگيري از توانمندسازي انساني كه معطوف به مشاركت نيروهاي بومي و متخصص كشورهاست، مديريت توسعه را به حركتي مردمي تبديل كند.
سازمانهای غيردولتي نيز در اين شرايط جايگاه عمدهاي در توسعه پیداکردهاند، زيرا سازمانهای مذكور ميتوانند با ايفاي نقشها و كاركردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي، بخش دولتي را در امور توسعه ياري دهند و بهطور مؤثری در فرآيند توسعه عمل كنند. سازمانهای غيردولتي با ساختارهاي انعطافپذير و گستردگي و پراكندگي در نقاط دوردست كشور قادر به انجام بسياري از فعالیتها هستند، كه دولتها و بخش خصوصي توانايي انجامدادن آنها را ندارند.
امروزه خیریهها با فعالیتهای غیردولتی و غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت رفاه و خدمات عمومي به انجام فعاليت میپردازند و هدفشان كاهش دردها و افزايش منافع فقرا و محیطزیست و تأمين خدمات اجتماعي است. خیریهها در ايران به دليل نوپايي خود دچار مسائل و مشكلاتي هستند ، اگرچه در نگاه اول ، همواره بحثهایی چون « كمبود اعتبار و مسائل و مشكلات مالي » بهعنوان نقطه سنگيني موانع موجود درراه فعاليت اين سازمانها خودنمايي كرده است اما به نظر میرسد مهمترین مسائل پيش روي آنها مربوط به مشكلات درون خود سازمانها است.
مشكلاتي كه با توجه به ساختار سازمانها طبيعي مینماید ولي میتوان با بهکارگیری راهبردهای مناسب و اثرگذار براي غلبه بر آنان ، موجبات کار آیی هر چه بيشتر سازمانهای مردمنهاد را فراهم نمود و آسیبها را شناسايي و آنها را مرتفع كرد تا زمینههای رشد و شكوفايي اين سازمانهای مردمنهاد را نظارهگر باشيم.
هدف اصلی در این تحقیق بررسی آسیبها و چالشهای پیش روی مؤسسات خیریه استان خراسان رضوی است. بر این اساس به بررسی دلایل و چرایی ناکارآمدی این مؤسسات در استان پرداختهشده است و درنهایت راهکارهایی برای کاهش آسیبها و افزایش کارایی مؤسسات خیریه ارائه گردیده است.
برای تحقق اهداف تحقیق حاضر با مسئولین 23 موسسه خیریه در سطح شهر مشهد مصاحبههای عمیق صورت گرفته است. نتایج مصاحبهها با استفاده از روش کدگذاری داده محور مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است.در بخش ابتدایی تحقیق ویژگیهای کلی مؤسسات خیریه موردبررسی قرارگرفته است.
اهداف و فعالیتهای مؤسسات خیریه موردبررسی شامل خدمات فرهنگی، آموزشی، نگهداری، مالی، درمانی و اشتغالزایی هست. قلمرو فعالیت مؤسسات مورد بررسی شهر مشهد و خارج از شهر مشهد هست. مجوز تأسیس مؤسسات موردبررسی از نیروی انتظامی ، فرمانداری و بهزیستی بوده است و در حال حاضر تمام مؤسسات موردبررسی زیر نظر بهزیستی فعالیت خود را پیگیری مینمایند.
منابع مالی تأمین خیریهها شامل خیرین، یارانه بهزیستی و کمکهای هیأت امنا هست. انواع کمکهایی که مؤسسات خیریه از خیرین دریافت میکردند شامل کمکهای نقدی، غیر نقدی، آموزشی، مددکاری و روانشناسی و دارویی و درمانی هست. یعنی علاوه بر کمکهای نقدی و غیر نقدی افراد متخصص بهطور رایگان خدمات آموزشی ، روانشناسی و دارویی – درمانی را در اختیار مؤسسات خیریه قرار میدهند.
مؤسسات موردبررسی افراد نیازمند را از طریق نمایندگان استانی و شهرستانی، تیم تفحص محلات، مراجعه حضوری افراد نیازمند و یا از طریق معلمان مدارس و سایر افراد قابلاعتماد شناسایی مینمایند.
تحقیق حاضر در پی بررسی چند هدف فرعی هست. اولین هدف تحقیق بررسی و شناخت نقاط ضعف و قوت مؤسسات خیریه استان هست. جذب خیرین، دارا بودن پرسنل توانمند، رعایت استانداردهای تعیین شده، بهکارگیری ابتکار و خلاقیت از سوی مؤسسات خیریه، ارتباط مناسب با افراد تحت پوشش، اطلاعرسانی گسترده، ایجاد همبستگی اجتماعی میان جامعه تحت پوشش، کارا بودن، اقدامات مثبت، نحوه اداره و برخورداری از حمایتهای مردمی ازجمله نقاط قوتی است که مؤسسات موردبررسی دارا میباشند.
استفاده از رسانهها و افراد ذینفوذ، جلب نظر فرهنگیان برای اختصاص کمک به کودکان نیازمند، رایزنی با مراجع تقلید برای اختصاص وجوه شرعیه به خیریهها و نصب صندوقهای کمک به افراد تحت پوشش در سطح مساجد شهر ازجمله راهکارهای ارائهشده برای جذب مخاطب از سوی مؤسسات خیریه هستند.
حمایت مالی و روانی از پرسنل، علاقه و ایثار پرسنل ، نظارت مداوم بر پرسنل مؤسسات خیریه، بهرهگیری از مدیران توانمند، درک صحیح پرسنل از مسائل اجتماعی و امکان کسب تجربه توسط اعضا موجب بهبود عملکرد مؤسسات خیریه شده است. عمل کردن بر طبق دستورالعملهای بهزیستی و مورد نظارت بهزیستی قرار داشتن موجب بهبود فعالیت مؤسسات و در برخی مواقع کسب رتبه برتر توسط مراکز خیریه استان بوده است.
نوآوریهایی همچون انجام درمانهای متناسب با هر مورد و تفکیک معلولین تربیتپذیر و آموزش پذیر و ارائه خدمات متناسب با هرکدام موجب بهبود عملکرد مؤسسات خیریه شده است.
تشکیل سایتی جامع از فعالیتها و دستاوردهای مرکز خیریه و انتشار نشریه توسط مرکز موجب آگاهسازی مردم از فعالیت مؤسسات خیریه شده است. سازمانیافتگی، کمک به دولت، فعالیت هدفمند و موضوعی و کاهش و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نشان از کارایی و سازمانیافتگی فعالیت مؤسسات خیریه دارد.
آموزش در مورد نحوه رفتار با معلولین، تلاش برای رفع گداپروری و فعالیت درزمینهٔ مسکن مددجویان ازجمله اقدامات مثبت مؤسسات خیریه هست. اداره هیأت امنایی مراکز و مردمنهاد بودن آنها دو امر مثبت درزمینهٔ اداره مؤسسات خیریه هست.
نقاط ضعف مؤسسات خیریه که توسط مصاحبهشوندگان مورداشاره قرارگرفته است، عبارت است از: عدم اطلاعرسانی درباره حیطه وظایف مؤسسات خیریه، منفعل بودن و عدم بهرهگیری از فرصتها، عدم ورود مؤسسات خیریه به بحث اشتغال، نبود نگاه کارشناسی در مؤسسین خیریهها، عدم فعالیت در حیطههای تخصصی، هدفمند نبودن فعالیتها، امکان سو استفاده مؤسسات خیریه از کمکهای مردم و بهزیستی و عدم آگاهی خیریهها از چگونگی ایفای نقششان.
دومین هدف تحقیق حاضر بررسی مسائل و مشکلات و آسیبهای فرا روی مؤسسات خیریه استان بوده است. مصاحبهشوندگان موارد متعددی را ذیل عنوان مشکلات و آسیبهای فرا روی مؤسسات خیریه عنوان نمودهاند. مشکلات عنوانشده از سوی مؤسسات خیریه شامل مشکلات با بهزیستی، مشکلات با خیرین، مشکلات با سایر سازمانهای مربوطه، مشکلات با افراد نیازمند، مشکلات پرسنل، مشکلات والدین و سرپرستان، مشکلات کلی مؤسسات خیریه، مشکلات مالی مؤسسات خیریه، نقص قانون و مشکلات ثبت و تمدید مؤسسات خیریه هست.
مشکلات با بهزیستی شامل ناکافی بودن کمکهای مالی اختصاص دادهشده توسط بهزیستی، عدم تعامل سازنده بهزیستی با مؤسسات خیریه، نقص قوانین و دستورالعملها، عدم توجه کافی بهزیستی به شرایط کودکان بیسرپرست ، بروکراسی پیچیده در بهزیستی، ناکافی بودن نظارتهای بهزیستی و عدم سازماندهی مؤسسات خیریه توسط بهزیستی هست.
مشکلات با خیرین شامل کاهش خیرین به دلیل تورم در سالهای اخیر، غلبه نگاه سنتی و معامله گرایانه در بین برخی خیرین، عدم پذیرش شهریه دانشگاه افراد تحت پوشش توسط خیرین ، عدم تمایل خیرین به تحت پوشش قراردادن کودکان بد سرپرست و عدم اعتماد مردم به مراکز خیریه هست.
مشکلات با سایر سازمانهای مربوطه شامل عدم همکاری سازمانهای دولتی برای در اختیار گذاشتن امکانات و تجهیزات، غالب بودن سیاست گداپروری بهجای خودکفایی در سازمانهای مربوطه، عدم همکاری آموزش و پروش با خیریهها درزمینهٔ شناسایی کودکان نیازمند و پذیرش مدرسین خیریهها، مشکلات در پیگیری معافیت مالیاتی از طریق اداره دارایی ، اینترنتی شدن تمام فعالیتها و زمان برتر شدن آنها، عدم احترام سازمانهای دولتی به مؤسسات خیریه و عدم هماهنگی لازم بین دستگاههای اجرایی در کمک به خیریهها هست.
مشکلات با افراد نیازمند شامل امکان دریافت کمک از چندین مؤسسه خیریه توسط نیازمندان و مشکلات شناخت افراد نیازمند از غیر نیازمند توسط مؤسسات خیریه هست. مشکلات پرسنل شامل حضور پرسنل دارای مشکلات خانوادگی و روانی در مراکز خیریه ، پرداخت بیمه 30 درصدی برای کارکنان مراکز خیریه و کمبود پرسنل هست.
مشکلات کلی مؤسسات خیریه شامل وجود مؤسسات خیریه با اهداف و فعالیتهای موازی و متنوع بودن فعالیتهای مراکز خیریه، متنوع بودن فعالیتهای مراکز خیریه و عدم تمرکز بر فعالیتهای تخصصی و افزایش مشکلات معیشتی مردم در سالهای اخیر و افزایش تقاضا برای کمک هست.
مشکلات مالی مؤسسات خیریه شامل نبود فضای رایگان کافی برای فعالیت مؤسسات خیریه، افزایش هزینههای مؤسسات خیریه به دلیل تورم در سالهای اخیر، عدم توانایی مؤسسات خیریه برای تحت پوشش بیمه قراردادن افراد نیازمند و کمبود امکانات برای فعالیت فرهنگی مؤسسات خیریه هست.
مشکلات والدین و سرپرستان شامل عدم پذیرش مشکلات روانی کودکان تحت پوشش توسط خانوادهها، سو استفاده سرپرستان معتاد از کمکهای خیرین و سرپرستی قانونی و شرعی کودکان توسط والدین بیکفایت هست.
نقص قانون شامل آسیبهای واگذاری کوتاهمدت کودکان بیسرپرست و بد سرپرست بهعنوان امین موقت هست.
مشکلات ثبت و تمدید مؤسسات خیریه شامل استانداردهای سخت گیرانه بهزیستی و سایر سازمانهای مربوطه برای تأسیس مؤسسات خیریه، انجام تستهای اعتیاد از افراد سرشناس متقاضی ثبت مؤسسات خیریه، واگذاری مسئولیت ثبت مؤسسات خیریه به چندین ارگان، بروکراسی طولانی ثبت مؤسسات خیریه، دشواری تغییر اعضای هیأت مدیره مؤسسات خیریه، کوتاهمدت بودن زمان تمدید فعالیت مؤسسات خیریه، تغییر مداوم اساسنامه ثبت شرکتها توسط بهزیستی و عدم همسو بودن شرایط ثبت مؤسسات در بهزیستی و سایر سازمانهای مربوطه هست.
سومین هدف تحقیق راهکارهایی است که میتوان در جهت رفع موانع و آسیبهای مبتلابه مؤسسات خیریه استان ارائه نمود.
اختصاص کمکهای مالی به مؤسسات خیریه، ایجاد تعامل سازنده میان بهزیستی و مؤسسات خیریه، تسهیل ارتباط میان مؤسسات خیریه توسط بهزیستی، بیمه کردن افراد تحت پوشش و مستخدمین مؤسسات خیریه توسط بهزیستی، تسهیل فرایند ثبت و تمدید مؤسسات خیریه، تخصصی کردن فعالیت مؤسسات خیریه، تسهیل تعاملات مؤسسات خیریه با بهزیستی و سایر سازمانها، تلاش برای جذب خیرین، واریز بهموقع یارانههای افراد تحت پوشش توسط بهزیستی، تخصیص امکانات فرهنگی به مؤسسات خیریه، فرهنگسازی درزمینهٔ انفاق و بازتعریف مجدد آن، تلاش برای خودکفایی مالی مؤسسات خیریه با ایجاد کارآفرینی برای اعضای تحت پوشش ،استخدام مربیان ثابت برای بچههای تحت پوشش مؤسسات خیریه، سازگار کردن آموزش با ویژگیهای جامعه هدف، تغییر رویکرد گداپروری، افزایش حمایتهای دولتی از خیریهها، انجام نظارت بر مؤسسات خیریه توسط خودان جی او ها، لزوم نظارت بیشتر بهزیستی بر مؤسسات خیریهها، هدفمند شدن فعالیت مؤسسات خیریه، گسترش فعالیت مؤسسات خیریه و گسترش اقدامات حمایتی بهزیستی از مددجویان راهکارهای دادهشده برای بهبود وضعیت مؤسسات خیریه هست.
پیشنهاد اختصاص کمکهای مالی به مؤسسات خیریه شامل وضع سرانه زایرین، امکان تحت پوشش قراردادن زایرین معلول و نابینا، اختصاص مکانهای ارزانقیمت یا رایگان در نقاط محروم شهر به مؤسسات خیریه برای نزدیکی به جمعیت هدف، قطع پرداخت حق اجاره مکان به بهزیستی، تخصیص کمکهای مالی دولتی و اختصاص کمکهای مالی از طرف سازمان آموزش و پروش به کودکان نیازمند تحت پوشش مؤسسات هست.
پیشنهاد ایجاد تعامل سازنده میان بهزیستی و مؤسسات خیریه شامل امکان مشاوره گرفتن از بهزیستی برای حل مشکلات مؤسسات، مراجعه بهزیستی به مؤسسات خیریه و مشخص نمودن نقاط ضعف و قوت و سعی در رفع آن و اعلام نیازها توسط سازمان بهزیستی، بهروز شدن بهزیستی متناسب با نیاز مؤسسات خیریهها و بهبود تعامل بین بهزیستی و مؤسسات خیریه هست.
پیشنهاد تسهیل ارتباط میان مؤسسات خیریه توسط بهزیستی شامل برقراری ارتباط بین مؤسسات مختلف بهمنظور رفع موازی کاری ها و استفاده از تجربیات و تشکیل فایل سراسری از نیازمندان تحت پوشش مؤسسات خیریه و در دسترس قراردادن آن برای تمام مؤسسات خیریه هست.
پیشنهاد بیمه کردن افراد تحت پوشش و مستخدمین مؤسسات خیریه توسط بهزیستی شامل بیمه کردن افراد نیازمند تحت پوشش مؤسسات خیریه توسط بهزیستی و پرداخت بخشی از حق بیمه افراد شاغل در مؤسسات خیریه توسط بهزیستی هست.
پیشنهاد تسهیل فرایند ثبت و تمدید مؤسسات خیریه شامل نیاز به اطلاعرسانی درزمینهٔ مراحل ثبت و تمدید فعالیت مؤسسات خیریه، رایزنی بهزیستی با اداره اماکن، ثبت و بهداشت برای تسهیل ثبت مؤسسات خیریه، واگذاری کامل اختیار ثبت مؤسسات خیریه به بهزیستی و لغو لزوم تمدید فعالیت مؤسسات خیریه بهشرط عدم تخلف هست.
پیشنهاد تخصصی کردن فعالیت مؤسسات خیریه شامل اعطای مجوز مؤسسات خیریه به افراد دارای تخصص ، الزامی کردن دوره کارآموزی برای درخواستکنندگان مؤسسات خیریه، برگزاری کلاسهای توجیهی برای خیریهها و لزوم انجام فعالیت تخصصی توسط خیریهها و ایجاد بخشهای تخصصی در خیریهها هست.
پیشنهاد تسهیل تعاملات مؤسسات خیریه با بهزیستی و سایر سازمانها شامل اینترنتی کردن تمام تعاملات با بهزیستی ، اختصاص کارشناس مخصوص مؤسسات خیریه در اداره ثبت و سایر ادارات مربوطه و امکان کسب مشاوره و ارتباط از سازمانهای دولتی هست. پیشنهاد تلاش برای جذب خیرین شامل استفاده از افراد ذینفوذ برای جذب کمکهای خیرین و تصویب قانون کسر از مالیات برای تشویق ثروتمندان به کمک به مؤسسات خیریه هست.
پیشنهاد افزایش حمایتهای دولتی از خیریهها شامل حمایتهای قانونی توسط دولت و تشویق خیرین و سازمانهای خیریه از سوی دولتها هست.پیشنهاد گسترش فعالیت مؤسسات خیریه شامل تلاش مؤسسات خیریه به پیشگیری از آسیبهای اجتماعی ، تلاش خیریهها برای توانمندسازی مددجویان تحت پوشش ، توجه مؤسسات خیریه به بحث اشتغال و توجه مؤسسات خیریه به آسیبهای شهر مشهد هست. پیشنهاد گسترش اقدامات حمایتی بهزیستی از مددجویان شامل پیگیری وضعیت مددجویان پس از ترخیص و افزایش حمایت مالی و روانی از خانوادههای معلولین هست.
با توجه به دادههای کدگذاری شده میتوان عملکرد مؤسسات خیریه موردبررسی را با توجه به مدل مفهومی ارائهشده در فصل سه ترسیم نمود.
بر طبق مدل مفهومی بالا میتوان عملکرد سازمانهای دولتی را در سه سطح عاملیتی، فرایندی و ساختاری موردبررسی قرارداد.در سطح عاملیتی نوع فعالیت سازمانهای خیریه موردبررسی ، قلمرو فعالیت و عوامل مربوط به مدیران و کارکنان قرار دارد. همانطور که دادههای استخراجشده از مصاحبهها نشان میدهند مؤسسات موردبررسی دارای مدیران و کارکنان توانمند و دارای ازخودگذشتگی و ایثار میباشند.
در سطح فرایندی با مباحثی همچون کیفیت مالی، کیفیت اطلاعرسانی و عوامل مربوط به مردم روبهرو هستیم. کیفیت مالی مؤسسات خیریه موردبررسی نامطلوب، کیفیت اطلاعرسانی ضعیف و استقبال مردم خوب و اعتماد مردم به این مؤسسات کم هست. شاید در کنار هم قرار گرفتن استقبال زیاد مردم از مؤسسات خیریه و اعتماد کم مردم به مؤسسات خیریه نشانگر عدم توافق در خیرین برای کمک به مؤسسات خیریه هست.
در سطح ساختاری نیز با ارتباط مؤسسات خیریه با سایر نهاد و سازمانهای دولتی و تأثیر این مؤسسات بر سیاستها و برنامههای دولت روبهرو هستیم. همانطور که دادههای مستخرج از مصاحبهها نشان میدهد ارتباط مؤسسات خیریه با سازمانهای دولتی ضعیف و نامناسب و فعالیتهای انجامشده توسط این مؤسسات ضمن کاهش بار دولتها امکان جلوگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی را فراهم آورده است.
در پایان امید است به کمک نتایج این تحقیق عملکرد مؤسسات خیریه بهبود یابد و در راستای اهداف مورد انتظار تنظیم گردد.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "بررسی و آسیبشناسی فعالیت مؤسسات خیریه و تعیین عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد آنان" نوشته "مجید فولادیان" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده و در سیویلیکا منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید