ابتدای قرن بیستم به جهت شکلگیری نهاد نوین دولت و نقش آن در تأمین نیازهای عمومی شهری بهعنوان رقیبی برای وقف و دیگری در قرن بیستویکم به جهت پیچیدگی بیش تر سازمانی در تأمین نیازهای خدمات شهری و فراموشی احتمالی وقف، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
وقف از جمله موضوعات بین رشتهایی است که بهرغم ظرفیت وسیع آن کمتر موردِ تحقیق پژوهشگران قرارگرفته است. در واقع باید گفت به جز اندک تحقیقاتی در بعد فقهی آن در دیگر ابعاد هم چون ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناسی، روانشناسی و ... تحقیقات جامع علمی صورت نگرفته است.
بدون شک اگر نگرش جامعی در خصوص وقف به وجود آید و این سنت نبوی همگام با تحولات دنیای مدرن مورد بهره برداری قرار گیرد، میتواند نقش شگرفی در جامعه به وجود آورد. همانگونه که در کشورهای دیگر نهادهای مشابه وقف، کارکردهای فراوانی در اموری چون: آموزش عالی، سلامت و خیریه بر عهده دارد.
وقف؛ مصداق بارز گذشت و بخشش
در جهان امروز، مشارکت گستردهی مردم در تمامی فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی از عوامل دستیابی پیشرفت و توسعه میباشد، اما هر جامعهای متناسب با نظام فرهنگی خود، نوع ویژهای از مشارکت مردمی را داراست.
بر این مبنا در جامعهی ایران، غالب اشکال مشارکتهای مردم در بافت و ساختار ارزشهای مذهبی صورت گرفته است و اصیلترین احساسات، عواطف و خواستهای ایرانیان ریشه در باورها و ارزشهای مذهبی دارد.
میل انسانها به جاودانگی همواره آنها را بر آن داشته که در کنار کار و تلاش مستمر، به اعمالی دست بزنند که خیرخواهی و دگر خواهی و به نوعی منفعت برای دیگران در آن نهفته است و به اعمالی بپردازند که در زمان حیات آنها و همچنین پس از مرگ، منشأ خیر و برکات باشند.
برای مطالعه :
تقابل درآمدهای وقفی با دانشگاهها و ضرورت تحول در نظام خیر کشور
روح نوعدوستی و اندیشه اجتماعى و همکارى متقابل و فکر زندگی گروهى، ریشه چنین تفکر و عملى را میسازد. یکى از مصداقهای بارز و نمونههای زنده و روشن این نوعدوستی و همکارى اجتماعى را میتوان وقف دانست. «وقف یکی از سنتهای حسنهای است که از دیرباز مورد اهتمام شارع مختلف بوده و یکی از مصادیق بارز گذشت و بخشش مال است.»
وقف در اصطلاح فقهی، نگهداشتن و حبس کردن عین مِلکی است بر ملک واقف آن؛ نه ملک خدا و مصرف کردن منفعت آن در راه خدا، يا به معنی ایستادن و پایندگی و اصطلاحاً حبس کردن عین مِلک یا مالی است که منافع آن در امور عامالمنفعه مصرف شود که قاموس قرآن از آن به «حبس العین و تسبیل المنفعه» تعبیر کرده است.
وقف از انواع امور خیریه و داوطلبانه است که برای برخوردار کردن دیگران از اموالِ شخصیِ توانمندان که در حقیقت، نوعی تعدیل ثروت و توزیع درآمد است، به وجود آمده است. در این راستا، وقف میتواند در همراهی مردم با فرایند توسعه نقش مهمی را ایفا کند.
در واقع، وقف؛ قادر است تودههایی فاقد بهرهمندی از درآمدهای جامعه را با یک توزیع مجدد داوطلبانهی درآمد، بهرهمند سازد و فرصت و قدرت اندیشیدن، درک منافع بلندمدت جامعه و درنتیجه همسویی با برنامههای توسعه را در آنها ایجاد کند.
وقف در همه ادیان و نه فقط اسلام، عاملی در توسعه شهر و روستا بوده است. «وقف یکی از ارزشهای والاي انسانی است که تحت تأثیر جهانبینی دینی و مذهبی اسلام، علاوه برداشتن نقش موثر اجتماعی و اقتصادي، کارکردهاي متعددي در زندگی روزانه و فعالیتهای شهري دارد.»
این پدیده، علاوه بر آثار مذهبی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی، آثار جغرافیایی مهمی را در پی دارد. در برخی مناطق با گسترش پدیده وقف، چهره جغرافیایی آن نیز دگرگونشده است.
شهرهاي تهران، مشهد، اصفهان، تبریز و قم ازجمله بارزترین شهرهاي اثرپذیر از پدیده وقف هستند که به مدد همین پدیده در برخی بخشهاي خود شاهد توسعه کالبدي به شکل عمده شدهاند.
از شواهد و قرائن تاریخى چنین پیداست که وقف از پیشینهای عظیم تاریخى برخوردار است و هزاران سال قبل از اسلام نیز قدمت و سابقه دارد و در تمامی ادیان به اشکال مختلفی وجود داشته است. در عصر باستان، یونان، چین، ژاپن، روم و فلسطین موقوفاتی بوده است که از درآمد آنها و نیز گذران زندگی اسقفها، برهمنها و کاهنها و همچنین ارائه خدمات لازم به برخی از دانش آموزان مدارس بهره میگرفتند.
در ایران باستان، زرتشتیان بر اساس تعالیم کتاب اوستا، زمینهای خود را برای ساخت آتشکدهها، در جهت ارائه خدمات به زائران و موارد مشابه وقف میکردند. یکی از نمونههای وقف در سطح شهر تهران، قنات مهرگرد است که گفته میشود بانویی زرتشتی آنرا احداث کرده است.
در برخی کشورها هم اداره امور موقوفات و املاک وقفی بر عهدهی وزارتخانه و یا نهادی در حد وزارتخانه است و این نشان از اهمیت موضوع و کثرت املاک وقفی است. نکته بسیار مهم در این زمینه آن است که چگونگی و نوع تجلّی این موقوفات در هر دورهای از شرایط اجتماعیاقتصادی و کالبدی حاکم بر آن جامعه تبعیت میکند.
از این رو است که وقف و موقوفات در هر دورهای، در عین داشتن تشابهها، ویژگیهای منحصربهفردی نیز دارند. بهعنوانمثال وقف و موقوفات در شهر تهران در دوره قاجار بیشتر با هدف توسعه اجتماعیاقتصادی و فیزیکی شکلگرفته بود؛ درحالیکه در دوره پهلوی، توسعه اجتماعی تأکید غالب داشت.
در دوره قاجار به دلیل نقش و اهمیت بازار در اقتصاد شهر تهران، مکانهای وقفی در بازار و اطراف آن قرار داشتند، ولی در دوره پهلوی به دلیل گسترش خیابانها و کاهش نقش بازار، بخشایش اماکن وقفی درکل سطح شهر شکل گرفت.
وقف، ازجمله موضوعاتي است که بهرغم ظرفيت وسيع آن در شمول مباحث کاربردي اقتصادي، علمي، پژوهشي و اجتماعي، کمتر موردبررسی پژوهش گران قرارگرفته است و جز اندکي در بعد فقهي، در ديگر ابعاد آن، تحقيقات جامع علمي صورت نگرفته است.
در این میان باید گفت که هنوز در جامعه اسلامی ما فرهنگ وقف؛ به علت وجود موانع و مشكلاتي بهطور كامل نهادینه نشده است. در طول تاریخ و ادوار مختلف آن موقوفات و وقف دستخوش تحولات بسیاری شدهاند و به نظر میرسد در دورانی موقوفات، فرازوفرودهایی داشتند و این فرازوفرودها بنا به دلایل و عللی بوده است.
بر اين اساس، اين مقاله، میخواهد به بررسي آسیبها و موانع توسعه فرهنگ وقف در جامعه، بپردازد که به نوعی باعث گردیده آمار وقفها نسبت به گذشته روند نزولی به خود بگیرد و در جامعه کنونی مردم رغبت کمتری به این مسئله اخروی و مهم داشته باشند.
آسیبشناسی وقف
آسیبهای وقف بهصورت زیر است:
- عدم مدیریت موقوفات،
- عدم اعتماد دولت،
- فردگرایی،
- مصرفگرایی،
- ازدحام رسانه،
- اشباع وقف،
- کاهش وضعیت معیشتی،
- فردیت وقف،
مدیریت ضعیف موقوفات میتواند به وقوع آسیبهایی منجر شود و به نظر میآید که عدم انتخاب مدیران کارآمد و همچنین نداشتن چارچوب مناسبی باعث تغییراتی نسبت به وقفشده است. مدیریت اوقاف را میتوان آشنایی و تخصص در امور وقف که بسیار متفاوت از یکدیگر هستند، دانست و بتوان به شیوه کارآمد از آن بهره برد.
لازم است که تدابیری اندیشیده شود که به ارزیابی عملکرد مدیران پرداخته شود تا در صورت داشتن هرگونه نقطهضعف در برطرف کردن آن کوشش شود، چرا که فعالیتی که در این حوزه صورت میگیرد مانند یک زنجیره عمل میکند و از یک حوزه به حوزه دیگر انتقال پیدا میکند.
در واقع آنچه ما بهصورت مدیریت ضعیف میبینیم عاملی است که بهصورت بیاعتمادی به دولت بروز پیدا میکند که نمود آن را در مناسبات دولت مانند وقف میتوان دید. عدم اعتماد به دولت، یک ویژگی فرهنگی است که قابلتغییر است.
اگر بیاعتمادی به دولت در یک جامعه نهادینه شود، ممکن است که آن جامعه با بحرانهای فراوانی روبرو شود، همانطور در قبل به آن اشاره شد، یکی از مهمترین ارکان اعتمادسازی، مدیریت درست میباشد. همانطور که میدانید «با یک مدیریت اثربخش میتوان در جهت اعتمادسازی گام برداشت».
جامعهای که دولت و مردم به یکدیگر حد قابلقبولی از اعتماد را دارند، میتوانند بهتر و مناسبتر با مشکلات روبرو شوند و راه خویش را بازشناسند. همچنین باید دانست، زمانی که اعتماد از دست میرود، به دست آوردنِ دوباره آن کار دشواری است.
پس به سختی میتوان به اوضاع قبل بازگشت، از طرفی عدم اعتماد به دولت باعث شده است که افراد دیگر جهت وقف، اعتمادی به دولت و نهادهای وابسته نکنند و بهجای آن ترجیح دهند، آنرا در جهت دیگر مسائل صرف نمایند یا به بخشهای دیگر و با رویهای دیگر انجام دهند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
بحث منافع فردی، مصالح جمعی و تعارض میان آن دو، سابقهای غنی در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی دارد. فردگرایی در قرون اخیر جایگاه ویژهای پیدا کرد، اما توصیه به تعقیب نفع فردی بهتدریج با مشکلاتی همراه شد، بدینصورت که در برخی موارد، دنبال کردن نفع فردی کوتاهمدت، جامعه وابسته فرد را نیز با مشکلاتی همراه کرد که نه خواسته و نه مطلوب فرد بود.
متأسفانه نه فردگرایی که در ابتدا به آن توصیه شد؛ بلکه فردگرایی لجامگسیختهای که این نوع آزادی را در یک نوع رفتار مصرفگرایی خلاصه کرده است، اثرات نامطلوبی بر جامعه گذاشته است. مصرفگرایی تمام ابعاد زندگی ما را دربر گرفته است.
میتوان گفت که بخش بزرگی از تغییرات جوامع امروزی به تحولات نظام سرمایهداری بهویژه در حوزههای تولید و مصرف وابسته شده است. کالاها در عمومی کردن مصرف نه برای تأمین نیازهای مردم بلکه برای تأمین خواستهای القاشده به آنها نقشی بسزایی ایفا میکنند. «مصرفگرایی اصالت دادن به مصرف است.»
آثار منفی این پدیده به آثار اقتصادی اتلاف منابع و منحرف کردن منابع از ظرفیتهای تولیدی محدود نمیشود؛ بلکه عوارض اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گستردهای برای جوامع بشری و بهویژه برای جوامع درحالتوسعه و رشد نیافته دارد. بنابراین جامعه ایرانی است که مسیر توسعه این کشورها را منحرف کرده و بدون تردید یکی از عوامل از رشد، عقبماندگی این جوامع است.
جریان مصرفگرایی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور، جریانی قدرتمند است که راه را برای مصرف کالاهای تجملی باز میکند و بهتدریج، فرهنگی از مصرف را در میان قشرهای گوناگون اجتماعی نهادینه میسازد.
ایجاد نیازهای جدیدی در گروههای خاص، ورود کالاهای خارجی و وارداتی، زمینهای را برای پرداختن و اهمیت به مسائل جمعی بازمیدارد و بدین ترتیب توجه فرد را بهجای توجه به دیگری به خود تغییر داده است. این کار، در این میان مانعی است برای وقف که توجه به دیگری، بهجای خود است.
بیشتر بخوانید :
امروزه در کشور ایران، مشکلات مدیریتی سبب شده است که فقر در ایران افزایش یابد، بنا بر آنچه در مصاحبهها اشاره شده، برخی از مردم در فقر بسر میبرند و برخی دیگر نزدیک خط فقر میباشند. تمام این مشکلات منجر به تأثیر زیادی بر وقفشده است. در واقع وقتی ملتی فقیرتر میشود، نسبت به انجام عمل خیر بهصورت نذری و کمک فردی بیشتر نمود پیدا میکند تا از راه کمک به یک سازمان خیریه که اصطلاح «وقف» را به آن نسبت دادهایم.
ازدحام رسانه از دیگر موضوعاتی است که باید به آن توجه شود، در واقع نبود رسانه مناسب بین مردم و مؤسسات خیره باعث شده است که بستر مناسبی برای این ارتباط وجود نداشته باشد. همچنین از دیگر تغییرات رفتاری نسبت به وقف این است که برخی جلوهها و صورتهای وقف مثل وقف زمین نیز به خاطر تغییرات جمعیتی و واگذاری زمینها درگذشته، کمتر شده که اصلاح اشباع وقف را به آن نسبت دادهایم. در واقع بهصورت تغییر در رفتار وقف کننده بهصورت نذریها و کمکهای مالی فردی درآمده است.
نتیجهگیری
هر جامعهای متناسب با نظام فرهنگی خود، نوع ویژهای از مشارکت مردمی را داراست. وقف از جمله موضوعات بینرشتهای است که بهرغم ظرفیت وسیع آن کمتر مورد تحقیق پژوهشگران قرارگرفته است. وقف ارتباط تنگاتنگي با مصالح عمومي دارد و تأثیر بسزایی در حل مشکلات اجتماعی دارد.
اين مقاله به بررسي آسیبها و موانع توسعه فرهنگ وقف در جامعه پرداخت و به این نتیجه رسید که مدیریت ضعیف، عاملی است که بهصورت بیاعتمادی به دولت بروز پیدا میکند. عدم اعتماد به دولت باعث شده است که افراد دیگر جهت وقف اعتمادی به دولت و نهادهای وابسته نکنند و بهجای آن ترجیح دهند آن را در جهت دیگر مسائل صرف نمایند، یا به بخشهای دیگر و با رویهای دیگر انجام دهند.
همچنین فردگرایی لجامگسیختهای به تغییر در رفتار افراد بهصورت مصرفگرایی درآمده است و بدین ترتیب توجه فرد را بهجای توجه به دیگری به خود تغییر داده است. تأثیر فقر نیز باعث شده که عمل وقف بهصورت نذری و کمک فردی بیشتر نمود پیدا کند تا از راه کمک به یک سازمان خیریه که اصطلاح «وقف» را به آن نسبت دادهایم.
ازدحام رسانه از دیگر موضوعاتی بود که به آن اشاره شد درواقع نبود رسانه مناسب بین مردم و مؤسسات خیره باعث شده است. در کل آنچه میتوان مشاهده کرد این است که وقف درواقع دورویه به خود گرفته است، در یکرویه ما شاهد این هستیم که روند وقف رشد نزولی پیداکرده است؛ در رویه دیگر ما شاهد تغییر نوع وقف هستیم.
در صورت دوم یعنی کمک و واگذاری اموال از راه مؤسسات و سازمانها، وارد صورت اول یعنی کمکهای مستقیم بهصورت نذری و کمکهای فردی شده است.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "آسیب شناسی وقف"؛ نوشته "مهری بهار و محمود نصرتی" است که در همایش خیر ماندگار شرکت کرده است و در سیویلیکا نیز منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید